عهد مریم
مریم رجوی عهد من با مردم ایران همینجا از هموطنان عزیزم اجازه میخواهم برای نخستین بار دربارده توطئههایی که رژیم علیه من به اجرا گذاشته و خواهد گذاشت و رجزخوانیهایش، چند جملهیی حرف دل خودم را در این مورد بازگو کنم . از آن روزی که در دوران شاه به دنیای مبارزه قدم گذاشتم، برای فدا کردن جان ناچیزم در مسیر آزادی آماده و حاضر بودم . چند سال بعد وقتی خمینی دختران و پسران ۱۶-۱۷ ساله را که بعضاٌ تحت مسئولیت من بودند، تیرباران و پرپر میکرد، دلم برایشان پر میکشید و همه وجودم را این آرزو پر میکرد که ای کاش به جای آنها بودم . زمانی که خبر تیرباران خواهرانم را در زندانهای گوهردشت یا اوین یا زندانهای سراسر ایران و در بحبوحه قتلعام میشنیدم، این احساس و اشتیاق صدها بار در من تکرار شد . همیشه به آنها و فداکاریهایشان غبطه میخوردم و میخورم. این احساس مشترک هر مجاهدی است، وقتی که بهترینها از کنارش پر میکشند سالهاست آخوندها هر بار طرح و نقشهیی برای از بین بردن من در پیش میگیرند و هر با یک جا، در پاریس، در آلمان، در ولپنت، در آلبانی و موارد اعلام شده و اعلام نشده دیگ...