۱۴۰۱ مرداد ۲, یکشنبه

عهد مریم



مریم رجوی

عهد من با مردم ایران

همین‌جا از هموطنان عزیزم اجازه می‌خواهم برای نخستین بار دربارده توطئه‌هایی که رژیم علیه من به اجرا گذاشته و خواهد گذاشت و رجزخوانی‌هایش، چند جمله‌یی حرف دل خودم را در این مورد بازگو کنم.

از آن روزی که در دوران شاه به دنیای مبارزه قدم گذاشتم، برای فدا کردن جان ناچیزم در مسیر آزادی آماده و حاضر بودم.

 چند سال بعد وقتی خمینی دختران و پسران ۱۶-۱۷ ساله را که بعضاٌ تحت مسئولیت من بودند، تیرباران و پرپر می‌کرد، دلم برایشان پر می‌کشید و همه وجودم را این آرزو پر می‌کرد که ای کاش به جای آن‌ها بودم.

زمانی که خبر تیرباران خواهرانم را در زندان‌های گوهردشت یا اوین یا زندان‌های سراسر ایران و در بحبوحه قتل‌عام می‌شنیدم، این احساس و اشتیاق صدها بار در من تکرار شد.

همیشه به آن‌ها و فداکاری‌هایشان غبطه می‌خوردم و می‌خورم. این احساس مشترک هر مجاهدی است، وقتی که بهترین‌ها از کنارش پر می‌کشند سال‌هاست آخوندها هر بار طرح و نقشه‌یی برای از بین بردن من در پیش می‌گیرند و هر با یک جا، در پاریس، در آلمان، در ولپنت، در آلبانی و موارد اعلام شده و اعلام نشده دیگر.

بنابراین به آمران این طرح‌ها که خامنه‌ای و همدستان او هستند، می‌گویم از کلان اعدام‌های دهه۶۰ و قتل‌عام ۶۷ تا قتل‌عام در اشرف و لیبرتی دیدید و تجربه کردید که کشتن و از بین بردن مجاهدین بی‌اثر است این نسل آمده است که همه چیز خود را برای آزادی مردمش فدا کند. من هم یکی از آنها هستم.

کاش می‌شد با فدای جان من، کشتن دیگر هموطنان‌ام در ایران را متوقف می‌کرد. اما هیهات که ضحاک خون‌آشام، سیری‌ناپذیر است.

عهد من با مردم ایران و تعهد من به مسعود رجوی، سرنگونی رژیم ضدبشری آخوندیست تا آخرین نفس و تا آخرین قطره  خون.

بنابراین به ولی‌فقیه ارتجاع می‌گویم اگر فکر می‌کند با این توطئه‌ها می‌تواند ما را متوقف کند، سخت در اشتباه است. ما شعله‌ نبرد را بالا و بالاتر می‌بریم

و کلام آخر را هم به خلق قهرمان باید گفت

من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود

جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست  

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر