۱۳۹۶ فروردین ۶, یکشنبه

سخنرانی نوروزی مریم رجوی در جمع مجاهدان اشرفی

 نوروز سال 1396 مریم رجوی در جمع مجاهدان اشرفي
در گردهم‌آیی نوروزی و مراسم تحویل سال نو، که در تیرانا (آلبانی) با شرکت مجاهدان آزادی و میهمانانی از همین کشور و نیز از فرانسه و آمریکا برگزار شد، مریم رجوی در سخنانی به‌همین مناسبت گفت:
عید نوروز، شکوفایی بهار و آغاز سال ۱۳۹۶ خجسته و مبارک باد!
تبریک و تهنیت به یکایک شما مجاهدان آزادی که به‌کوری چشم رژیم ولایت فقیه، اشرف سه را برپا کرده‌اید!
از همین جا به هم‌میهنان عزیزم آغاز سال نو را تبریک می‌گویم. به‌شما ایرانیان کرد و بلوچ و عرب و آذری و همه گل‌های رنگارنگ گلستان ایران و هموطنانی که در هر جای جهان صدای مرا می‌شنوید، فرا رسیدن نوروز و آغاز سال ۱۳۹۶ مبارک!
باشد که عید امسال مژده‌رسان شکست ضحاک مار دوش ولایت فقیه باشد که ایران را به‌زنجیر کشیده است. باشد که نوروز، طلیعه بهار آزادی و حاکمیت مردم در ایران باشد.
باشد که پایان زمستان، امسال بشارت‌دهنده شکست اشغالگری و جنگ‌افروزی آخوندها در منطقه باشد و به ویژه مردم سوریه از چنگال این رژیم وحشی رها شوند.
سال گذشته، چه فرخنده سالی بود که بهارآفرینان ملت ایران، زنان و مردان اشرفی، دام‌ها و محاصره‌های طولانی را در هم شکستند و کارزار بزرگ خود برای انتقال امن و سالم در هیأت جمعی و سازمانی‌شان را به‌پیروزی رساندند.
14سال بود که در مراسم عید نوروز در کنار هم نبودیم. سال‌های محاصره بود و رگبار حمله‌ها، سال‌های برچسب ننگین تروریسم به‌مجاهدین و انواع پرونده‌سازی‌ها و سال‌های سیاست مماشات. تا این که زمستان رفت و سیاهی به‌ذغال ماند.
خندید باغبان كه سرانجام شد بهار دیگر شكوفه كرده درختی كه كاشتم
حالا عید ما، عید شادی و شکوه است؛ گرد‌آمدن مجاهدین درکنار هم، در حضور برخی از اعضای شورای ملی مقاومت و در حضور حامیان ارجمند مقاومت ایران، ‌راستی که این یک جشن مضاعف است، جشن نوروز و جشن اعتلای آلترناتیو دمکراتیک برای سرنگونی ولایت فقیه و مارش آغاز پیروزی.
بنابراین هر ایرانی که دلش برای آزادی می‌تپد در این‌جا و در نوروز ماست. 
پس خوشا ملت ایران که به‌رغم این‌همه رنج‌ و شکنج، امید خود را شعله‌ور نگه‌داشته و هر سال در برپایی نوروز با شور و غوغای هرچه بیشتر نشان می‌دهد که از رؤیای بزرگ خود دست نمی‌کشد؛ تا «روزی که گل برآید از باغ آرزویش».
و خوشا مجاهدین که در دوران جدید، برای برپایی سازمان کار و تشکیلاتی نوین به‌پا خاسته‌اند و بهار انسانی تازه‌یی در روابط میان خود شکوفا کرده‌اند، با پیروی از صدق و فدا به‌ جنبش و سازمان خود جوانی و خرمی بخشیده‌اند و عزم‌های خود را برای آزادی میهن و ملت‌شان استوار کرده‌اند. و این چنین خود را آماده ورود به مرحله تهاجم حداکثر و کسب پیروزیهای پی‌در‌پی برای مردم ایران نموده‌اند.
پس به‌ آن‌ها که در بند‌اند، به‌ آن‌ها که در تبعید‌اند، و به‌هرکس که تن به‌تباهی نداده‌ است، می‌گوییم زمستان شکست و رفت و با همین حتمیت، ولایت فقیه نیز در هم خواهد شکست. 
به اعضای شورای ملی مقاومت، به‌مجاهدین و یاران اشرف‌نشان‌‌ در تمام گیتی، به‌آن‌ها که در سراسر ایران، هزار اشرف را به‌پا می‌کنند، و به‌‌رهبر مقاومت، مسعود، که افق تابان نوروزترین نوروز را در برابر ملت ما گشوده است، سال نو مبارک.
اجازه بدهید به‌شخصیت‌های ارجمندی خوش‌آمد بگوییم که از راه‌های خیلی دور برای حضور در مراسم نوروز مقاومت ایران به‌این جا آمده‌اند.
هم چنین به‌دوستان آلبانیایی سلام می‌کنیم و از حضورشان در این‌جا صمیمانه سپاسگزاریم و بازهم از آن‌ها که درهای میهن زیبایشان را به روی مجاهدین گشودند، تقدیر می‌کنیم. 
می‌خواهم به شما بگویم حمایت شما از حقوق بشر و تغییر دمکراتیک در ایران و همبستگی شما با مبارزه مردم ایران و فرزندان به‌پاخاسته ایران برای کسب آزادی و دمکراسی، کاری است بس شریف، خردمندانه و مسئولانه که یک به‌یک شما را در ردیف مهم‌ترین مدافعان حقوق بشر و دمکراسی حقیقی در این عصر قرار می‌دهد و از هر قدم شما در این مسیر همه جهان سود می‌برد. 
نوروز در وجدان جمعی و تاریخی ملت ایران، ترجمان همین کلمات خجسته است: آزادی و دمکراسی. 
و مگر فلسفة نوروز چیست؟ این را برای میهمانان عزیزمان از آلبانی و فرانسه و آمریکا می‌گویم:
نوروز در اساطیر باستانی ایران، مظهر سرنگونی یک حکمران اهریمن‌گونه است که حکومتش بر اعدام روزانه جوانان ایران متکی بود و زمانی که با نیروی قیام عمومی سرنگون شد و جای او را حاکمیت تازه‌یی بر اساس عدل و داد و آزادی گرفت، نوروز شد. آری، فلسفه نوروز، تغییر است. گوهرش آزادی و عدالت است. 
پس این که ایرانیان، این همه به‌برگزاری جشن عید نوروز عشق می‌ورزند، از این‌جاست که در این جشن، نیاز‌ فردی و اجتماعی‌‌شان به‌آزادی و خوشبختی را بیان می‌کنند.
هموطنان!
سال گذشته، سال سرفرازی مجاهدین به‌خاطر ۱۴ سال پایداری پرشکوه، سال درخشش مقاومت در انتقال پیروزمند اعضای مجاهدین بود که به‌خصوص تحت رهبری و هدایت مسعود توانست طرح خامنه‌ای برای انهدام این جنبش را به‌شکست بکشاند، سال جنبش دادخواهی قتل‌عام‌شدگان بود که به‌رغم تمام راه‌بندها و مانع‌تراشی‌های رژیم، دوباره به‌کنفرانس‌ها و گزارش‌های رسمی ملل متحد راه پیدا کرد. 
و سال شروع کارزار به‌دام انداختن سپاه پاسداران در لیست‌های تروریستی و محاصره بین‌المللی ولایت فقیه آدم‌خوار بود. و در یک کلام سال شروع پیشروی مقاومت مردم ایران و سال شکست هر دو باند استبداد مذهبی حاکم. 
آن‌ها در برابر پیشروی اعتراض‌های کارگران، معلمان، بازنشستگان و سایر مردم به‌پاخاسته، شکست خوردند. براساس تصریح بالاترین مقام نیروی انتظامی رژیم، در سالی که گذشت مردم ما بین ۷ تا ۱۱ هزار بار علیه سیاست‌های این رژیم به‌اعتراض دست زدند. راستی که این فراتر از اعتراض است؛ این تمرین روزانه‌یی است برای از جاکندن بیداد و ستم ولایت فقیه.
امروز خامنه‌ای برای تعیین تکلیف نمایش انتخابات در تنگنای سه‌مخمصه بزرگ قرار دارد:
نخست ترس از مقاومت و قیام ملت ایران.
دوم، سیاست آمریکا در منطقه که به‌گفته مقام‌های رژیم به‌شدت از آن نگران است و به‌ تجدید آرایش خود در برابر آن، نیازمند است. 
و سوم معضل جانشینی که در پشت پرده سیاست حاکم یک بحران عمیق را شکل داده است. این همه در شرایطی است که آخوندها برنامه بمب‌سازی اتمی به‌عنوان یک اهرم قدرت را هم از دست داده‌اند و جامعه بین المللی می تواند بالاکل این اهرم را از دست آنها خارج کند.

نیازی به تذكر ندارد كه نمایشهای مسخره انتخاباتی رژیم نامشروع ولایت فقیه از فردای ۳۰خرداد۱۳۶۰ از جانب مردم و مقاومت ایران تحریم بوده و تا زمان سرنگونی و برقراری حاكمیت مردم به‌جای حاكمیت آخوندی تحریم خواهد بود. رأی حقیقی مردم ایران همین است: سرنگونی تمامیت نظام ولایت فقیه همین و بس.
بنابراین، به‌دولت‌های غرب خاطرنشان می‌کنم که به دام فریب‌ها و نمایش‌های انتخاباتی این رژیم نیفتید و مردم ایران را قربانی نکنید. سیاست نادیده گرفتن حقوق بشر و آزادی و مقاومت مردم ایران دیگر قابل ادامه دادن نیست.
هموطنان عزیز!
در نخستین هفته‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اعلام کردم: مردم ایران، مقاومت ایران و ملت‌ها و کشورهای منطقه انتظار دارند که در سیاست سه دهه اخیر، به‌ویژه ۱۶سال گذشته ایالات متحده، تجدید نظر بنیادین شود. و یادآوری کردم که هیچ چیز بیشتر از مماشات دولت آمریکا کمک‌کار رژیم ولایت فقیه نبوده است. 
براین اساس اجازه بدهید در این ایام که موضوع سیاست در قبال ایران مورد بحث قرار گرفته است، ‌به‌دولت‌های آمریکا و اتحادیه اروپا خاطرنشان کنم هر سیاست کلانی در قبال ایران و خاورمیانه اگر مبارزه مردم ایران برای آزادی را محترم نشمارد، و اگر خواست مبرم ملت‌های این منطقه برای اخراج یا انحلال پاسداران و نیروهای رژیم را تأیید نکند، محکوم به‌شکست است. 
سرنگونی استبداد مذهبی البته مسئولیتی است، تماماً برعهده مردم و مقاومت ایران. بنابراین آنچه ما انتظار داریم پایان دادن به‌امتیاز‌ها و امدادهایی است که سال‌های سال است به‌استمرار این رژیم کمک کرده است. بر این اساس خواست ما این است که:
اولاً، روابط تجاری و دیپلماتیک خود را به توقف اعدام و شکنجه در ایران منوط سازید
ثانیاً، قوای اشغالگر و جنایت‌کار رژیم را که در سایه سکوت و مماشات غرب در کشورهای منطقه نفوذ کرده‌اند، اخراج کنید.
ثالثاً، سپاه پاسداران نیروی اصلی سرکوب و کشتار در ایران و نیروی اصلی جنگ و ترور در منطقه را در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار دهید و بیش از این در برابر آزادی عمل آن‌ مماشات نکنید
و سرانجام این که مبارزه مردم ایران را برای کسب آزادی محترم بشمارید.
دوستان عزیز!
مردم ایران در لحظه حلول عید، به‌‌سوی خدایی که مقلب‌القلوب و الاحوال است دست دعا بر می‌دارند و از او دگرگونی احوال خود به‌بهترین روزگاران و به‌نوروز آزادی و خوشبختی و بهار حاکمیت مردم را طلب می‌کنند. 
این دعا و آرزو و خواست مبرم مردم ایران است. جنبش ما ۳۹ بهار است که برای همین مقصد پرشکوه در برابر استبداد مذهبی مقاومت می‌کند. 
از همان روزی که برای رسیدن به ‌نوروز آزادی به‌پا خاستیم، مسعود گفت:‌ بهار را نمی‌توان از آمدن بازداشت و در تمام این سال‌های پرفراز و نشیب جنبش مقاومت را برای مغلوب‌کردن دشمنان بهار هدایت کرده و به‌پیش برده است. 
پس تمام مسأله همین است رسیدن به ‌نوروز بزرگ آزادی.
یک نوروز رنگارنگ که بلوچ و کرد و عرب و آذری و همه خود را در آن می‌بینند. یک نوروز غنی و بردبار که در آن شیعه و سنی و مسیحی و کلیمی و پیروان هر دین و آیینی در جامعه‌یی براساس جدایی دین و دولت در صلح و مدارا زندگی می‌کنند. 
بله، نوروز آزادی است که در آن هر کس آزاد است که فکر و عقیده خود را بیان و منتشر کند، هر کس آزاد است که راه و رسم سیاسی خود را انتخاب کند و برای ترویج آن بکوشد، هر کس آزاد است که برای تغییر حکومتی که مخالف مصالح مردم می‌بیند، تلاش کند، و هر کس آزاد است خودش نوع پوشش خود را برگزیند و هیچ اجبار و تحمیلی بر مردم روا نیست. 
نوروز سیاسی و اجتماعی ملت ایران همین است؛ اگرچه مثل رؤیاست اما به‌دست آمدنی است؛ اگرچه آرمانی است پرشکوه، اما نزدیک است و اگرچه در اسارت دشمن غدار است، اما رهایی‌اش ممکن است و می‌توان و باید آن را بر تخت پیروزی نشاند.
مجاهدان و بهارآفرینان ملت ایران، همان ارتش نوروز و ارتش آزادی، برای همین رسالت به‌پاخاسته‌اند. و چنان‌که مسعود گفته است: «پیشتاز آن‌قدر، پافشاری می‌کند، آن‌قدر قیمت می‌دهد تا عاقبت این قفل گشوده شود»...
آری، این قفل شکسته می‌شود، این دیوار فرو می‌ریزد، این زمستان به‌پایان می‌رسد و عید آزادی ملت ایران حلول خواهد کرد.
سلام بر ایران
سلام بر آزادی
سلام بر همه شما.

۱۳۹۵ اسفند ۱۵, یکشنبه

8مارس، روز جهانی زن گرامی باد


درود بر زنان مقاوم و قهرمان ميهنم ايران
 هشتم مارس، همه‌ساله در سراسر جهان به‌عنوان روز جهانی زن و برای بزرگداشت مبارزات زنان برای برابری و رهایی گرامی داشته می‌شود.
88مارس، درودی است برمبارزان راه برابری و نویدی است بر پایان ستم و تبعیض جنسی. یک‌ونیم قرن گذشته، دوران شکل‌گیری و اوج‌گرفتن نهضتها و جنبشهای زنان برای تحقق حقوق انسانی و زدودن آثار تبعیض کهن جنسی بوده است. به‌یمن ‌همین مبارزات بود که جنبش برابری به‌رغم مقاومت سنگینی که دربرابرش وجود داشته توانسته گامهایی به جلو بردارد‌. مبنای تاریخی 8مارس، تظاهرات زنان کارگر صنعت نساجی نیویورک در 8مارس۱۸۵۷ است.
این تظاهرات که در‌اعتراض به ‌دستمزد کم در‌قبال 122ساعت کار روزانه طاقت‌فرسا و دیگر اجحافات علیه کارگران انجام شد، به شدیدترین وجه سرکوب شد. اما زنان کارگر درسالهای بعد با تشکیل اتحادیه، همچنان به خواستها و اعتراضات خود ادامه دادند. از شروع قرن بیستم، زنان درکشورهای صنعتی و نیز کشورهای درحال توسعه، به‌طور گسترده‌تری وارد بازار کار دستمزدی شدند. آنها عموما در شرایط کاری بد با دستمزدهای کم قرار داشتند و کمتر شانسی برای بهبود اوضاع در چشم‌انداز دیده می‌شد. دراوایل قرن بیستم اعتصابهای کارگری بیشماری دربرخی مراکز اصلی صنعتی ازجمله شیکاگو، فیلادلفیا و نیویورک درآمریکا و نیز سایر کشورها برگزارشد. این زنان برای حق‌رأی، دستمزد آبرومندانه، خاتمه شرایط کار طاقت‌فرسا و خاتمه بیگاری کشیدن از اطفال، دست به اعتراض و اعتصاب زدند. در روز 8مارس ۱۹۰۸ تظاهرات هزاران زن کارگر در حرفه‌های دوزندگی صورت گرفت. در این تظاهرات درخواستی برای قانون حمایت کودکان کارگر و حق‌رأی زنان علاوه بر تقاضاهای طولانی‌مدت زنان کارگر ارائه داده شد. درسال ۱۹۱۰ کلارا زتکین از جنبش انقلابی آلمان در دومین کنفرانس زنان سوسیالیست پیشنهاد کرد که 8مارس به‌عنوان روز جهانی زن در بزرگداشت خاطره تمام زنانی که برای برابری مبارزه کرده‌اند، اعلام شود. زنان 17کشور که در این کنفرانس حضور داشتند، پیشنهاد او را پذیرفتند.
 در سال ۱۹۷۷۷، به پیشنهاد فدراسیون دموکراتیک جهانی زنان، سازمان‌ملل، روز هشتم مارس را به‌نام روز جهانی زن نام گذاری کرد. سالها پیش‌از این تاریخ، مبارزات زنان برای به‌دست‌آوردن حقوق برابر سیاسی و اجتماعی با مردان، در گوشه و کنار جهان آغاز شده بود، سازمان‌ملل، انگیزه خود را بر گزینش روز هشتم مارس، در پیوند با تظاهرات زنان کارگر در سالهای ۱۸۷۵ و ۱۹۱۱، بیان کرد.

 روز جهانی زن اگر‌چه پیرو یک واقعه تاریخی مشخص، شکل گرفته؛ اما جشنی است برای گرامی‌داشت یک‌ونیم قرن مبارزه زنان برای برابری و رهایی. زنانی که در جنبشهای مختلف، خواه جنبشهای سیاسی و رهایی‌بخش و خواه جنبشهای برابری، خواستار برابری و رهایی از ستم مضاعف بوده وبرای آن مبارزه و جانفشانی کرده‌اند.



نگاهی به تاریخچه روز جهانی زن
در سال ۱۸۷۵ در نیویورک، زنان کارگر برای برخورداری از شرایط بهتر، دست به تظاهرات زدند.
 در یک تظاهرات که در روز 25مارس۱۹۱۱۱، در یک کارخانه پارچه‌بافی در نیویورک رخ داد، درهای کارخانه برای جلوگیری از بیرون‌رفتن زنان، پیش‌از پایان ساعت کار بسته شد، و یک گروه از زنان کارگر در آتش‌سوزی کشته شدند.
برای نخستین بار، اندیشه گزینش روزجهانی زن در17آگوست ۱۹۰۷، در نخستین گردهمایی جهانی زنان سوسیالیست، در شهراشتوتگارت آلمان پای گرفت، دراین گردهمایی، پنجاه‌وهشت گروه نمایندگی شرکت‌کننده، برآن شدند، تا یک دبیرخانه جهانی به سرپرستی خانم کلارا زتکین (Clara Zetkin) سردبیر روزنامه آلمانی برابری Die Gleichheit برپا نمایند، تا بتوانند تلاشهای زنان جهان را، برای به‌دست‌آوردن برابری حقوق سیاسی با مردان، وبرخورداری از حق‌رأی، سازماندهی نمایند. این گردهمایی، از پشتیبانی کنگره بزرگ سوسیالیستها برخوردار شد.
در آن‌زمان سازمانهای دفاع از حقوق زنان کم‌وبیش در گوشه و کنار جهان پای گرفته بودند، ولی هیچیک از نیروی بسنده‌یی برای رسیدن به حقوق سیاسی برابر با مردان برخوردارنبودند.
 دربرخی از کشورها و در کارخانه‌ها، زنان، سندیکاهای ویژه خود را داشتند، ولی دستمزد زنان همواره کمتر از مردان بود. زنان ازهیچگونه حقوق سیاسی برخوردارنبودند.
تا آن تاریخ، تنها در دو کشور فنلاند و نروژ، زنان از حق‌رأی برخوردار شده بودند، و یکی ازبانوان گروه نمایندگی فنلاند، به‌نام هیلدا پارسینن (Hilda Parsinen)، از نمایندگان مجلس فنلاند بود.
در این گردهمایی، بانوان، راما (Rama)، ازشهر بمبئی درهند، و توکیرو کاتو (Tokyiro Kato) از کشور ژاپن، در سخنان خود، از محرومیتهای سیاسی و اجتماعی زنان، واز فقر دهشتناکی که زنان کشورشان با آن روبرو بودند، پرده برداشتند.
در سال ۱۹۱۰، در دومین گردهمایی جهانی درشهر کپنهاگ، زنان شرکت‌کننده از 17کشور، برآن شدند تا روزی را به‌نام روز جهانی زن نامگذاری کنند، تا در این روز زنان جهان، برای به‌دست‌آوردن حقوق برابر سیاسی و اجتماعی، و برخورداری از حق‌رأی، به‌راهپیمایی بپردازند، در این کنفرانس همچنین درباره صلح در جهان گفتگو شد.
در سال ۱۹۱۲ گنگره سوسیالیست جهانی، در یک گردهمایی ویژه در شهر بال در سویس، پایان جنگ در کشورهای بالکان را خواستار شد.
 (Clara Zetkin)، دریک سخنرانی پرشور که پشتیبانی همگان را به‌دنبال داشت، درباره همبستگی زنان سوسیالیست جهان برای مبارزه با جنگ‌افروزی، که بیشترقربانیان آن اززنان و کودکان بودند سخن گفت، وی افزود که مبارزه برای آزادی بدون زنان، شدنی نیست، و سخنان خود را با جمله (Krieg dem Krieg) = جنگ علیه جنگ، پایان داد.
در سال ۱۹۱۴، چند روز پیش‌ازبرگزاری سومین گردهمایی جهانی زنان سوسیالیست، درشهر وین، شعله‌های نخستین جنگ جهانی افروخته شد.
در سالهای آغازین جنگ جهانی نخست، در ماه مارس سال ۱۹۱۵، در شهر برن در سویس، گردهمایی جهانی زنان بر پا شد.
پس‌از پایان نخستین جنگ جهانی، سازمان جهانی زنان سوسیالیست بازسازی شد، و درسال۱۹۲۵، ادیت کمیز (Edith Kemmis)، به سرپرستی دبیرخانه جهانی زنان درزوریخ، برگزیده شد، وکارها زیر نظر فردریش آدلر (Friedrich Adler) دبیر سوسیالیست جهانی، وکارگر مبارز حقوق زنان دنبال شد.
در سال ۱۹۲۸، مارتا توسک (Martha Tausk) نماینده مجلس استیری (Styrie)، استانی در کشوراتریش، به دبیری سازمان جهانی زنان برگزیده شد. در پی آزار و فشار سوسیالیستها در اتریش، پس‌ازیک سال به‌ناچار دبیرخانه جهانی زنان به شهر بروکسل جابجا شد. در سال ۱۹۳۴، خانم آلیس پلس (Alice Pels)، جانشین مارتا توسک شد.
در دوران میان دو جنگ جهانی، گفتگوهای سازمان جهانی زنان، بیشتر درباره فعالیت زنان، زنان و فاشیسم، زنان و بحران اقتصادی دور می‌زد. با آغاز جنگ جهانی دوم، بار دیگر این سازمان با چالشهای بزرگی روبرو شد و از میان رفت.
در مارس ۱۹۴۱، ماری سوترلند (Mary Sutherland)، و زنان کارگر بریتانیایی، یک گردهمایی با شرکت زنانی از کشورهای درحال جنگ و اسیر فاشیست، برگزار کردند، که در آن، زنان هر کشور به‌زبان مادری خود سخنرانی نمودند، از۱۹۴۱ تا سال ۱۹۵۵، که شورای جهانی زنان سوسیال دموکرات بر پا شد، زنان نتوانستند مبارزات خود را سازمان دهند.
در سال ۱۹۱۲، جیمز اوپنهایمن، شعری به‌نام نان و رز، درباره کارگران زن کارخانه پارچه‌بافی لاول ماساچوست سرود، که هنگام تظاهرات، زنان کارگر آن را می‌خواندند. در این شعر جیمز اوپنهایمن، رز را نماد زندگی بهتر می‌داند.


نان و رز (نان و زندگی بهتر) 
شعر از جیمز اوپنهایمن
به پیش، خواهران من، به پیش،
بانگ صدای ما رسا است.
از جای برکنیم،
نرده آشپزخانه‌های دود گرفته،
و کارخانه‌های بی‌روح را.
به‌سوی روزی روشن و نورانی گام برداریم.
همه با هم بخوانیم نان و زندگی بهتر، نان و زندگی بهتر
به پیش، خواهران من،
مبارزه ‌ما نیز، برای مردانی است،
که برای ما کودک می‌سازند،
ولی خود، همیشه کودک ما هستند.
دیگربس است،
زندگی جانوری، برای تکه‌یی نان.
ما زندگی بهتر می‌خواهیم.
به پیش، خواهران من،
بر گور زنان بیشماری، که برای نان فریاد کشیدند.
نه زیبایی، نه عشق، بیگاری برای همه.
بکوشیم برای زندگی بهتر،
نه‌تنها برای نان
به پیش، خواهران من، به پیش،
روز های بهتر درراه است.
ما همه را،
به‌دنبال آرمان والای خود خواهیم کشاند.
دیگربس است،
بهره کشی،
رنج ده تن، آسودگی یک تن.
برای هر کس، نان و زندگی بهتر،
 نان وزندگی بهتر.

دكتر مصدق:چه زنده باشم و چه نباشم یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد...

  دكتر محمد مصدق معلم سازش ناپذير بزرگ

مصدق در احمدآباد، تبعیدگاه چندین‌ساله‌اش به‌خاک سپرده شد.
مصدق كبیر در سال 1261 شمسی در تهران به‌دنیا آمد. در سال 1287 برای ادامه تحصیلاتش به‌ فرانسه عزیمت کرد و بعد از اتمام دورهٔ مدرسه‌ علوم سیاسی پاریس، وارد دانشگاه نوشاتِل سوئیس شد و در سال 1293 با اخذ دکترای حقوق از این دانشگاه ، به ایران بازگشت. 
دکترمصدق در دوره‌های پنجم، ششم، چهاردهم و شانزدهم مجلس شورا در موضع نماینده مردم تهران با سیاستهای وابسته‌ساز و دیکتاتوری رضاخان و محمدرضا پهلوی مبارزه کرد و سرانجام رهبری جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران را به‌دست گرفت و با حمایت عموم توده‌های مردم ایران، این جنبش را تا خلع ید کامل از شرکت نفت سابق (شرکت انگلیسی) و احقاق حقوق مردم ایران به‌پیش برد. دکترمصدق در اجرای همین قانون ملی‌کردن صنعت نفت و خلع ید از شرکت نفت سابق، پیشنهاد نخست‌وزیری را پذیرفت. دشمنان رنگارنگ مصدق در تمام مدت ۲سال‌ وچهارماهی که او در حکومت بود، حتی یک روز از توطئه علیه وی خودداری نکردند و بارها قصد جان وی و طرح کودتا علیه حکومت ملی او را کردند. سرانجام حکومت ملی دکتر مصدق با یک کودتای استعماری که به‌کمک عوامل دربار و ارتش و آخوندهای خائنی از قبیل بهبهانی و کاشانی، ترتیب داده شده بود، در تاریخ 28 مرداد 1332سرنگون شد. دکتر مصدق دستگیر و در بیدادگاه نظامی شاه،  به ۳سال زندان محکوم شد و سپس به احمدآباد تبعید گردید و سرانجام پس از 14سال تنهایی و انزوا در تبعید چشم از جهان فروبست. پیشوای نهضت ملی مردم ایران در غربت به‌درود حیات گفت اما این امید و بلکه اطمینان را داشت که فرزندان مجاهد و مبارزش، راه او را تا رسیدن به پیروزی نهایی ادامه خواهند داد :
«چه زنده باشم و چه نباشم امیدوارم و بلکه یقین دارم که این آتش خاموش نخواهد شد و مردان بیدار کشور، این مبارزه ملی را آنقدر دنبال می‌کنند تا به‌نتیجه برسد…».

کودکان؛ قربانیان اعتیاد


کودکان؛ قربانیان اعتیاد
کودکان معتاد از دیگر مظالم حکومت سراپا فساد آخوندی است که در این رژیم ظهور پیدا کرده و رشد تصاعدی آن عمق ستمگری نظام آخوندی را می‌رساند. به عبارت دیگر نوزدان معتاد وجه دیگری از پازل درد و فقر مردم ایران می‌باشند. نوزادان معتاد، امروز دیگر یک افسانه نیست، واقعیتی است که در دل جامعه وجود دارد. مادران معتاد، که خود قربانی اعتیاد هستند، نوزادانشان هم به این بلای خانمان سوز گرفتار می‌شوند. یک آمار تکان‌دهنده به اعتراف یک کارگزار حکومتی از این قراراست:
مصطفی سراج، مدیر کل بهزیستی شهرستانهای استان تهران با اشاره به این‌که ۸۰ تا ۹۰ درصد نوزادان معتاد بی‌سرپرست در بیمارستانها جان خود را از دست می‌دهند و روند درمان آنها با مرگ متوقف می‌شود، می‌گوید: «مرگ این دسته از کودکان در شیرخوارگاهها طبیعی است و نمی‌توانیم برای کاهش مرگ‌ومیرها اقدام کنیم. (سلامت آنلاین- دوشنبه ۲۸ تیر۱۳۹۵) 

در حالیکه بلای اعتیاد شیره جان جوانان را می‌کشد و هر روز بیشتر شتاب می‌گیرد، کارگزاران جنایتکار رژیم با قدرت تمام آن را انکار می‌کنند.
وجود کودکان و نوجوانان سیگار به دست، در گوشه و کنار خیابانها گویای همین ماجراست.

آری! صحبت از اعتیاد دانش‌آموزان است دانش‌آموزان بی‌گناهی که به سوژه‌ای برای تأیید و تکذیبهای بی‌پایان کارگزاران رژیم تبدیل شده است.
درباره اعتیاد کودکان برخی از سازمان  ها مدعی می‌شوند که 73 درصد از کودکان مبتلا به اعتیاد، پسر و 27 درصد از آنها دختر هستند. از لحاظ وضعیت تحصیلی نیز 31 درصد از آنها به سن مدرسه نرسیده‌اند، 36 درصد مدرسه نرفته‌اند، 20 درصد ترک تحصیل کرده‌اند و 13 درصد در حال تحصیل هستند که اغلب در مقطع دبیرستان درس می‌خوانند.

محمدرضا آذرنیا، دبیر شورای قلابی هماهنگی مبارزه با مواد مخدر رژیم در استان تهران خبر داد: «دانش‌آموزان معتاد به یک بیمارستان  مخصوص فرستاده می‌شوند. وی گفت: بیمارستان مخصوصی برای درمان دانش‌آموزان معتاد در نظر گرفته‌ایم و درمان آنها را به‌صورت متمرکز انجام می‌دهیم. محمدرضا آذرنیا گفت: «نرخ شیوع اعتیاد در مدارس تهران ١، ٢‌درصد است و در این زمینه اقداماتی را آغاز کرده‌ایم». (خبرگزاری ایسنا-26خرداد 95) 

رئیس انجمن مددکاران ایران می‌گوید اعتیاد بین دانش‌آموزان افزایش یافته و دلیل آن نیز 'مصرف مواد مخدر صنعتی، روانگردان و شیمیایی برای نوجوانان و جوانان' است که امروزه با صرف زمان و هزینه صورت می‌گیرد.

به گفته حسن موسوی چلک، گروه‌های قاچاق و توزیع مواد مخدر، دانش‌آموزان را در هدف خود قرار می‌دهند چرا که نوجوانان می‌توانند تا سال‌ها، منبع درآمدی برای آنها باشند. با این وجود، وزیر آموزش و پرورش در نشست اخیر خود با خبرنگاران درباره عدم اعلام آمار اعتیاد در بین دانش‌آموزان گفت: 'فکر نمی‌کنم صلاح باشد آمار این موضوع را اعلام کنیم. (خبرآنلاین- سه‌شنبه 5مهر 1390) 

رئیس انجمن مددکاری کشور می‌گوید دانش آموزانی که در سنین نوجوانی هستند، بیش از سایر افراد در معرض خطر ابتلا به اعتیاد قرار دارند: 'دانش آموزان دوران راهنمایی و دبیرستان حساس‌ترین دوره سنی یک دانش‌آموز بوده که حتی می‌تواند به مصرف دخانیات و مواد مخدر تشویق شود». (همان منبع) 

موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاری، با انتقاد از نبود آمار دانش‌آموزان معتاد، معتقد است: 'هیچ آماری از تعداد دانش‌آموزان معتاد در دست نیست. با این وجود گفته می‌شود آمار 15 درصدی دانش‌آموزان معتاد که اعلام می‌شود، میزان دانش‌آموزان مستعد و در معرض خطر ابتلاء به مواد مخدر است، و تنها نیم درصد از دانش‌آموزان واقعاً مواد مخدر را تجربه کرده‌اند ولی سکوت مسئولان آموزش و پرورش در برابر این موضوع، هم‌چنان ادامه دارد. (همان منبع) 

این که آمار اعتیاد بین دانش‌آموزان اعلام شود یا نشود، تنها موضوع مورد اختلاف سیاستگذاران این حوزه نیست. واقعیت این است که بودجه مقابله و پیشگیری با اعتیاد دانش‌آموزان به هیچ‌وجه تکافوی هزینه‌های لازم را نمی‌دهد. چندی پیش رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با انتقاد از این بودجه، گفته بود: 'در دنیا برای پیشگیری از اعتیاد به ازای هر دانش‌آموز 20 دلار هزینه می‌کنند و این رقم در ایران به ازای هر دانش‌آموز نیم دلار است.' (همان منبع) 

وی با تأیید آمار 30هزار دانش‌آموز معتاد در کشور، از مسئولان خواسته بود برای اعتیاد کسانی که در حال تحصیل در وزارت آموزش و پرورش هستند، فکری کنند، زیرا با بودجه نیم دلاری برای اعتیاد دانش‌آموزان نمی‌توان کار موثری انجام داد.

واقعیتها نشان می‌دهد کشور ما در معرض بیشترین میزان ترانزیت مواد مخدر در جهان است. گفته می‌شود با وجودی که تمام مرزهای شرقی کشور روی قاچاقچیان بسته شده، با این حال کشفیات موادمخدر در ایران، هنوز با ارقام نجومی روبه‌روست. (همان منبع) 

تغییر الگوی اعتیاد در بین دانش‌آموزان نیز بارها از سوی نمایندگان مجلس به‌عنوان تذکر و پرسش از مسئولان دولتی، مطرح شده بود. از جمله اعلمی، نماینده تبریز در قالب سؤال از وزیر آموزش و پرورش هشدار شدیدی درباره تغییر الگوی مصرف مواد مخدر در بین دانش‌آموزان از تریاک و هروئین به مواد جدیدی هم‌چون شیشه و کراک مطرح کرده بود. وی از حاجی بابایی خواسته بود تشریح کند تدابیر ویژه در این وزارتخانه برای مهار اعتیاد در دانش‌آموزان مدارس چه مسایلی بوده است، تدابیری که تاکنون از آن، خبری به بیرون درز نکرده، ولی نهادهای مستقل مانند انجمن مددکاران ایران، هم‌چنان از خطر افزایش اعتیاد در بین دانش آموزان، سخن می‌گویند. (همان منبع) 

گفتیم که اعتیاد یکی از ارمغانهای حاکمیت آخوندی برای جوانهای ایران است. نظام ولایت‌فقیه ترجیح می‌دهد که جوان ایرانی درگیر اعتیاد به مواد مخدر باشد، تا صدایی از آنها در نیاید و این حاکمیت سیاه را زیر سؤال نبرند. کار به جایی رسیده که حتی تلویزیون رژیم هم در برنامه‌هایش اعتراف می‌کند که سن اعتیاد به زیر هشت سال رسیده، یعنی حتی کودکان خردسال هم در دام اعتیاد گرفتار شده‌اند.
شبکه خبر سیمای آخوندی 23فروردین95 در گفتگویی تحت عنوان «چرا مبارزه با مواد مخدر به نتیجه نمی‌رسد»، در مورد سن اعتیاد آمارهای مختلفی گفته شده، از جمله این‌که پایین آمدن سن اعتیاد تا سن 8سالگی..» 
اما چطور ممکن است یک جوان یا یک کودک به این سادگی معتاد شود. بسیاری از کارشناسان، علت آن را دسترسی سهل و ساده به مواد مخدر می‌دانند. برخی آمارها نشان می‌دهد که سرعت دسترسی به مواد مخدر حتی کمتر از ایستادن در صف یک نانوایی و خریدن چند نان است. باز هم آمار تکان‌دهنده‌ای در این رابطه در همین گفتگو:
«بعد یک آمار دیگر این هست که امکان و سرعت دسترسی به مواد مخدر می‌گویند تا 5دقیقه آمده این را قبول دارین؟».
«این یک شاخص بسیار مهمه. قبول داریم که دسترسی به مواد در کشور ما راحت هست».
آری این کارگزار رژیم در ستاد موسوم به مبارزه با مواد مخدر است که در این گفتگو این‌طور اعتراف می‌کند. تمامی اینها در حالی اتفاق می‌افتد که رژیم ولایت‌فقیه به‌طور مستمر انسانهایی را تحت عنوان قاچاقچی مواد مخدر اعدام می‌کند یا به زندانها می‌فرستد و با این کار خود می‌خواهد نشان بدهد که در حال مبارزه با مواد مخدر است اما آیا آنچه در پشت پرده می‌گذرد همین است؟ ، آیا واقعاً اقدامی در رابطه با مبارزه با مواد مخدر صورت می‌گیرد یا نه؟ در پاسخ به این سؤال به همین گفتگو مراجعه می‌کنیم: «معمولا توی تشکلهایی که چند دستگاه باهم مرتبط می‌شوند ستادی تشکیل می‌شود مثلاً حالا این‌جا 24 دستگاه تو این حوزه تصدی دارند، این اتفاق می‌افتد یعنی همه به نوعی کار را گردن یکدیگر می‌اندازند، چرا رسانه نیامده، رسانه می‌گوید چرا اون نیامده و عملاً با این آمار مواجه می‌شویم که 44 درصد زندانیان ما زندانیان مواد مخدرند».

و یک نمونه‌ی دیگر:
به گزارش خبرگزاری حکومتی ایسنا: 'رویا' صبح جمعه 14خردادماه ساعت 5 صبح، پس از نزدیک به سه هفته بستری بودن در بخش کودکان بیمارستان لقمان، به خواب ابدی رفت.
این خبرگزاری در ادامه به‌نقل از یکی از کارگزاران رژیم در خصوص بی‌عملی مقامات دولت آخوند حسن روحانی  می‌نویسد: «ساختار فقر  و حاشیه نشینی در مناطق آسیب دیده جامعه و معضل فراگیر اعتیاد که مانند یک طاعون و بیماری در سراسر کشور فراگیر شده و برنامه‌های بلندمدت و کوتاه مدت و عزمی راسخ برای پیشگیری از این معضل خصوصاً در مناطق آسیب دیده و حاشیه نشین کشور مشاهده نمی‌شود و اصلی‌ترین قربانیان این معضل کودکان هستند». 
خبرگزاری حکومتی ایسنا با اشاره به بی‌مبالاتی سیستم بهزیستی رژیم نوشت: «کودکانی که بدون حمایت وارد بیمارستان می‌شوند یا بد سرپرست هستند که نباید خانواده‌ا‌ش بالای سر کودک باشد و یا مانند رویا بدون سرپرست هستند؛ حتی یک همراه بیمار برای این نوزاد وجود نداشت. طرحهایی مثل 'سلامت یار' که فقط اسمشان باقی مانده و در مقام عمل هیچ کس پا پیش نمی‌گذارد نه در ساختار بهزیستی و نه بیمارستان و هیچ کس قیم این کودک نیست تا در صورت کم‌کاری در مراحل درمان، آن را پیگیری کند». 
این خبرگزاری در مورد وضعیت اورژانس های رژیم می‌نویسد: «اورژانس اجتماعی به دلایلی از جمله کمبود بودجه، کیفیت پایین خدمات و عدم دلسوزی و پیگیری صحیح، نقطه اتکایی برای نجات نوزادان و کودکان در معرض آسیب نیست؛ همچنین آن که در بیمارستانهای ما تا زمانی که کودک به مرحله اوردوز نرسد هیچ اقدامی برای ترک اعتیاد انجام نمی‌دهند و در نظام پزشکی ایران نیز هیچ سازوکاری برای ترک اعتیاد کودکانی که تست اعتیاد آنها مثبت است، وجود ندارد».

یکی دیگر از کارگزاران رژیم در مورد وضعیت فاجعه‌بار کودکان معتاد گفت: «20سال پیش که ما کارمان را شروع کردیم، نوزادی مانند رویا جانش را از دست داد، حالا 20سال از آن زمان گذشته اما همان اتفاق تکرار شد، ما هم‌چنان تنها هستیم... به گفته مسئولان متأسفانه روزانه در تهران سه تا چهار کودک با اعتیاد به دنیا می‌آیند؛ این درحالیست که نزدیک به دو میلیون کودک کار در کشور وجود دارد، در چنین شرایطی کج‌دار و مریز کار کردن در مقوله اعتیاد، شرم‌آور است». 
وی ادامه داد: «رویا نوزادی بود که از شدت سوء تغذیه و مصرف مواد در طول ده روز باقیمانده زندگی‌اش حتی نای گریه کردن هم نداشت و فقط ناله می‌کرد و بعد از گذشت چهار ماه زندگی سخت در بیمارستان مرد چون هیچ کس مسئولیت این کودک را از اول به عهده نگرفت». 
این کارگزار رژیم با اشاره به لاینحل بودن معضلات اجتماعی در رژیم آخوندی اذعان کرد: «متأسفانه هیچ سازمان و ارگانی در خصوص مسئولیت حل معضل اعتیاد نوزادان و کودکان فکری نمی‌کند و ما همیشه شاهد به دنیا آمدن کودکان معتاد از مادران معتاد و همچنین شاهد فروش و مرگشان هستیم و خواهیم بود». 
وی با اشاره به سیاستهای رژیم که همیشه با خرده‌فروشان مقابله می‌کند اما کلان فروشان که در واقع مقامات بالای رژیم هستند هیچ پیگرد علیه‌شان صورت نمی‌گیرد گفت: «: تا زمانی که به جای این‌که با مواد فروشان اصلی برخورد کنند، خرده فروش‌ها را اعدام کنند، وضعیت مواد مخدر و معتادان به همین شکل است و ما شاهد مرگ نوزادان بی‌دفاع خواهیم بود».

کودکان؛ معصومیت پرپرشده - کودکان کار



درد و رنج وطنم ايران در چهره كودكان كار

تعریف کودکان کار:

کودکان کار به کارگران کودکی اطلاق می‌شود که به‌صورت مداوم و پایدار به خدمت گرفته می‌شوند و این امر آنها را در بیشتر اوقات از رفتن به مدرسه و تجربه دوران کودکی بی‌بهره می‌سازد. کار کودک نزد بسیاری از کشورها و سازمانهای بین‌المللی فعالیتی ممنوع و استثماری تلقی می‌شود چون سلامت روحی و جسمی آنها را به‌شدت تهدید می‌کند.

 

پیمان جهانی حقوق کودک:

پیمان جهانی حقوق کودک، یک پیمان‌نامه بین‌المللی است و برای دفاع و حمایت از حقوق کودکان تهیه شده است. این پیمان پس از 10سال گفتگو میان کشورهای عضو سازمان ملل در سال 1989 میلادی تدوین شد و در سال 1990 به اجرا درآمد و چهار محور بقا، رشد، حمایت و مشارکت را در ارتباط با کودکان مورد توجه قرار می‌دهد. چند ماده از این پیمان جهانی به قرار زیر است:
ماده 26: هر کودکی حق دارد از تأمین اجتماعی از جمله بیمه اجتماعی برخوردار شود.
ماده 27: کودکان باید از سطح زندگی که تأمین کننده رشد جسمی، ذهنی و اجتماعی آنها است، برخوردار شوند.
ماده 32: کودک باید در برابر هر کاری که رشد و سلامت او را تهدید می‌کند حمایت شود و دولتها باید حداقل سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کنند.
همچنین روز 12ژوئن در تمام کشورهای جهان روز منع کار کودک اعلام شده است.

کودکان کار:

در ایران تحت حاکمیت ولایت‌فقیه بسیاری از کودکان یا فروخته می‌شوند یا مجبورند به‌دلیل فقر، بار درد و رنج ناشی از آن را را به‌دوش بکشند. آنها از همان ابتدا مجبورند زندگی خود را در خیابانها، کوره پزخانه‌ها و... برای درآوردن چندرغاز بخور و نمیر، بگذرانند آن هم در صورتی که بخشی اصلی این درآمد، توسط باندهای غارتگری که این کودکان را وسیله‌یی برای درآمد خود قرار می‌دهند، به یغما نرود.
هم اکنون آمار دقیقی در مورد تعداد کودکان کار وجود ندارد، خبرگزاری حکومتی مهر می‌نویسد: «طبق اعلام مراجع دولتی حدود ۳ میلیون کودک کار در کل کشور فعالیت دارند در حالی‌که پژوهش‌ها و تحقیقات سازمانهای مردم نهاد از وجود بیش از ۷ میلیون کودک کار در کشور حکایت دارد؛ ضمن این‌که طبق اعلام مراجع دولتی، این آمار در تهران حدود ۲۰ هزار نفر است. (خبرگزاری مهر4آبان 95)
در مناطقی از کشور اساساً این کودکان بی‌شناسنامه و یا تعدای زیادی از دختران هستند که در کارهای خانه‌داری کار می‌کنند.
به گفته رئیس کمیته اجتماعی شورای قلابی شهر تهران اکثر دختران کودکان کار زمانی که به سن 10 تا 12سال می‌رسند به ناچار مجبورند به ازدواجهای پولی تن بدهند (باشگاه خبرنگاران جوان15بهمن 95)
اکثر این کودکان به‌طور عمده از چرخه تحصیل بازمانده‌اند، بر اساس آمارهای بهزیستی رژیم، 30 درصد این کودکان کار به مدرسه نمی‌روند، ۳۱ درصد آنها شش تا یازده سال دارند و ۹ درصد آنها زیر شش سال دارند، ۶۰درصد این کودکان تنها نان آور خانواده خود هستند.
به گفته یک مهره حکومتی، دامنه مشاغل کودکان بسیار گسترده است تا جایی که کارهای ناشناخته جدید توسط کودکان کار در حال بروز و پیدایش است. به‌طوریکه در مناطقی از کشور این کودکان برای روده‌پاک‌کنی دام به کار گرفته می‌شوند. بخشی در مشاغل خانگی و کارگاههای کوچک فعالیت می‌کنند، عده‌یی دیگر در برخی از استانها کولبری می‌کنند. از این دست مشاغل بسیار زیادند و مسئولان ذی‌ربط کشور اطلاعاتی از آن ندارند. همچنین در بخش زباله گردی برخی پیمانکاران شهرداری از مهاجران کودک افغان به‌صورت گروهی استفاده می‌کنند و طبق اطلاعات به دست آمده چند نفر در یک اتاق کوچک اسکان دارند. (خبرگزاری مهر4آبان 95)
طبق تحقیقات انجام شده ۴۵ درصد کودکان کار و خیابان در معرض بیماریهایی نظیر، ایدز، هپاتیت و سفلیس قرار دارند و از بیماریهایی مثل سوء تغذیه، کوتاهی قد، کمبود وزن، مشکلات روحی روانی و بیماریهای پوستی رنج می‌برند.
بسیاری از کودکان کار و خیابان شش ساعت در روز کار می‌کنند و حتی روزی یک وعده غذای گرم نیز نمی‌خورند و این موضوع زمینه بروز انواع بیماریهاست.
کودکانی که وظیفه دارند بخشی از زندگی پر مصیبت خانواده را بچرخانند، کودکانی که شناسنامه ندارند، گاهی اوقات در ازای مقداری پول معامله می‌شوند و دیگر مهم نیست، زیردست سرپرستان سنگدل و خشن، بر سر جسم و روح این کارگران معصوم چه می‌آید.
یکی از بیماریهای شایع در میان کودکان کار بیماری دیسک کمر است. زیرا بسیاری از این کودکان بارکشی می‌کنند و دچار دیسک کمر می‌شوند و چون امکان دسترسی به مراکز درمانی را ندارند، این روند باعث بروز انواع بیماریها می‌شود.
این سرنوشت کودکانی است که با شرایط بسیار سخت و دردناک و در عین‌حال با حقوق کم و ناچیز مجبور به کار در خیابانها، کوره پزخانه‌ها، و سوختن و ساختن با شرایط سخت کار در حاکمیت نظام ولایت‌فقیه هستند.
این در شرایطی است که درآمد ماهیانه یک کودک کار یک پنجم حداقل حقوق است. در مقابل این حقوق ناچیز خطرات فراوانی آنان را تهدید می‌کند و زمانی هم که در اثر حوادث ناشی از کار مصدوم یا مجروح شوند، از هیچ حمایتی نظیر حق بیمه درمان برخوردار نیستند.
این وضعیت اسفناک برای کودکان ایران‌زمین در حالی است که دولت همه ساله بودجه سرسام آوری به دستگاههای عریض و طویل امنیتی، نظامی، سیاسی و تبلیغاتی اختصاص می‌دهد. از جمله این‌که بودجه سال جاری رادیو و تلویزیون رژیم 150هزارمیلیارد تومان اضافه شده و در سال 96 نیز بودجه در نظر گرفته این نهاد سانسور دو برابر در نظر گرفته شده است.
بعضی از کودکان کار از سن 6سالگی وارد کار می‌شوند، تقریباً 10 درصد کودکان کار سن زیر 6سال دارند، 30 درصد آنان هم به مدرسه نمی‌روند.
میانگین سن ورود به‌کار کودکان کار در ایران 10سالگی است و 15 درصد آنان وارد کارهای تکدی گری و زباله گردی می‌شوند.
25 درصد کودکان کار را دختران تشکیل می‌دهند، البته بسیاری از دختران کودکان کار در کارهای خانه داری هستند که جزو آمارها به حساب نمی‌آیند.
در آمد ماهیانه یک کودک کار یک پنجم حداقل حقوق است که بسیار ناچیز می‌باشد، اما در مقابل، کودکان کار را خطرات فراوانی تهدید می‌کند، از کارهای بدنی سنگین، حوادث کار و محرومیت از تحصیل، شکنجه و آزارهای جسمی و فشارهای روانی.
حوادث کار هم یکی از تهدیدات اصلی این کودکان معصوم است.
چندی پیش کارگر 14ساله رستوران شاندیز مشهد هنگام کار با چرخ گوشت دست خود را از دست داد.
یکی از آخرین این حوادث مربوط به احد و صمد دو کودک کار 7ساله و 8ساله در منطقه غنی آباد شرق تهران است که در گاراژ جمع‌آوری ضایعات بر اثر ترکیدن کپسول گاز هر دو در آتش سوختند. کودکانی که به جای درس خواندن صبح تا شب کارشان جداکردن ضایعات و ایجاد درآمد برای خانواده‌ پرجمعیت و فقیرشان بودند.
در برخی محله‌های تهران بزرگ، هم‌چون دروازه غار، کودکانی هستند که دست‌های کوچکشان، پینه بسته است، زیبایی صورت‌هایشان زیر لایه‌های چرک و سیاهی پنهان شده و پاهای خسته‌ آنان به کفش‌های پاره و نامناسب عادت کرده است، این‌ها کودکان کار هستند.
حکومت آخوندی اگر ‌چه پیمان جهانی حقوق کودک را امضا کرده است، اما در عمل نه تنها آن را اجرا نکرد بلکه در عوض به سرکوبی کودکان معصوم کار اقدام کرد. رسانة حکومتی باشگاه خبرنگاران جوان در این رابطه می‌نویسد: «سال 1373، دولت ایران پیمان نامه‌ جهانی حقوق کودک را امضا کرد و تعهدات مربوط به کودکان کار و خیابانی را به صراحت پذیرفت، اما با گذشت 17سال، هنوز این قشر به‌رسمیت شناخته نشده‌اند، دلیل این مدعی نیز نبود آمار دقیق از این کودکان در کشور است. دولت… در عمل جز سیاستهای نافرجام ضربتی و سرکوبی گام دیگری برنداشته است. (باشگاه خبرنگاران جوان- 2فروردین 93)
گاه کودکانی که به‌دلیل فقر شدید، به‌کار طاقت‌فرسا کشیده‌اند، آن‌قدر کم و سن و سال هستند که حتی به خوبی نمی‌توانند صحبت کنند.
«… در مسیر میدان شوش به سمت راه‌آهن محلهی وجود دارد به نام دروازه غار، از دروازه که خبری نیست، هیچ در و پیکری هم ندارد. با این وجود، کودکان دروازه غار به قدری کوچکند که هنوز کامل حرف نمی‌زنند، ولی این دلیل نمی‌شود که کار نکنند…». (همان منبع)