۱۴۰۱ آذر ۵, شنبه

ترانه برنمیگردیم به خونه دخترای شیرایران لیدرهای این زمونه

ترانه برنمیگردیم‌به خونه- اجرای روزبه‌عماد برای قیام‌افرینان

ترانه برنمیگردیم به خونه دخترای شیرایران لیدرهای این زمونه


بر نمیگردیم به خونه حق ما آزادی‌مونه

همدل و آزاد و بی‌باک با همیم شونه به شونه

بر نمیگردیم به خونه تا خیابون رنگ خونه

بچه‌ها چیزی نمونده کل شهر تو مشت‌مونه

بر نمیگردیم به خونه قدرت ما جمع‌مونه

دخترای شیر ایران لیدرای این زمونه

بر نمیگردیم به خونه گزمه های شب چه‌شونه

خسته شون کردیم تمومه اسم ما کابوس‌شونه

برنمیگردیم خونه سیدعلی اینو بدونه

پس میگیریم خاک‌مونو این خط و این نشونه

#روزبه_عماد

۱۴۰۱ آذر ۱, سه‌شنبه

تاریخچه و تفاوت لمپنیزم سیاسی با لمپنیزم فضای مجازی

گنده‌لاتهای #خامنه‌ای درخیابانهای #تهران 



راستی چرا؟

چرا در قیامی که پیوسته در کشور عزیزمان ادامه دارد و کانونهای شورشی آتش به جان نظام آخوندی انداخته اند، اینگونه در فضای مجازی علیه مجاهدین سمپاشی می‌کنند و اینکه مردم مجاهدین را نمیخواهند اصلا جایگاه توده‌ای ندارند و با رکیک ترین الفاظ که لایق خود نظام آخوندی‌ست.

راستی چرا؟

مجاهدینی که اصلا جایگاه توده‌ای ندارند و مردم نمی‌خواهند چرا علیه این سازمان خونبار انقدر شیطان سازی میکنند؟

راستی چرا؟

در فضای مجازی هر خبر یا موضوعی در رابطه با مجاهدین یا نیروهای انقلابی توسط رسانه های فارسی یا افراد پست میشود عده ای به عنوان کامنت‌نویسی اقدام به نوشتن بدترین فحش های رکیک به مخاطب و بخصوص مجاهدین میکنند؟

این‌گونه افراد را چه میشود نامید؟

اول بهتر است بپردازم به معنی لمپنیزم سیاسی. اگر بخواهم بطور مختصر اشاره‌ای داشته باشم، یکی از ترفندهای اصلی و مشترک تمام دیکتاتورها در ایران و جهان در استفاده از لمپن ـ چماقدارهاست که سعی در غیروابسته و غیررسمی جلوه دادن این جماعت نسبت به حاکمیت و دولت دارند؛ کمااینکه لویی بناپارت ده هزار لات را برای مقابله با جمهوری خواهان سازماندهی کرده بود. نیروی عمده فاشیستی لمپنها بودند و با آدم‌کشی و آتش‌سوزی و آدمربایی مخالفان را حذف میکردند. نازی‌ها هم لاتها و چاقوکشهای جامعه را در گشتاپو سازمان دادند. در تاریخ خودمان هم شیخ‌ فضل‌الله نوری در همدستی با محمدعلیشاه لمپنها و چاقوکشها را با پول می‌خرید و برای سرکوب مشروطه‌خواهان می‌فرستاد. شاه و آخوند کاشانی هم از لمپنهایی مثل شعبان بی‌مخ و ملکه اعتضادی برای کودتا علیه مصدق استفاه کردند. در زمان خمینی لمپنها اولین دسته چماقدارها را برای سرکوب احزاب تشکیل دادند. برخی از معروفترین لمپنهای بعد از انقلاب ماشاالله قصاب که هم به سفارت امریکا وصل بود و هم به ساواک و هم به رژیم که دستگیری مجاهد قهرمان محمدرضا سعادتی توسط او انجام شد. زهرا خانم که با دویست سیصد چماقدار به دفاتر منتقد و اجتماعات حمله می‌کرد. او نخستین کسی بود که شعار یا روسری یا توسری را داد و شعار محبوبش هم خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم بود و ... بعدها لمپنهای نظام تحت عنوان لباس شخصی‌ها زیر نظر مجتبی خامنه‌ای سازماندهی شدند که تعداد آنها تا دوازده هزار نفر برآورد میشود. از سران آنها به حسین طائب، مهدی طائب، حسین الله کرم، سعید حدادیان و منصور ارضی اشاره کرد. اگر دایره لمپنیزم را به فرهنگ لمپنیزم گسترش بدیم بیشتر عوامل رژیم از بسیجی دهن گشاد گرفته تا پاسدار قاسمی و پاسدار عباسی هم از این دایره مستثنی نیستند.

با تصویر مختصری که از لمپنیزم سیاسی به شما دادم فکر میکنید لجن‌پراکنی علیه سازمان مجاهدین و یا سایر گروهها که از شروع قیام تاکنون را چه می‌شود نامید؟ آیا مجاهدین این و اون هستند و یا پایگاه توده ای ندارند و ... خب اینها برای مرعوب کردن و خراب کردن قضای مجازی است کمااینکه وقتی در تظاهراتهای کشورهای مختلف برای حمایت از مردم ایران هرکدام از این لمپنها با رکیک ترین الفاظ وارد صحنه میشوند خودبخود آدم یاد شعبان بی‌مخ‌ها و یا گنده‌لاتهای خامنه‌ای در خیابانها تهران می‌افتد. 

پس نتیجه میگیریم که لجن‌پراکنی‌های علیه مجاهدین و هر سازمان و گروه و یا حتی افرادی که خواهان سرنگونی نظام آخوندی هستند آبشخور آن سایبری و یا همان لمپنیزم فضای نظام آخوندی است.یعنی اگر در صحنه اجتماعی چماقدار با چماق و قمه به جان مردم می افتد در فضای مجازی چماق رژیم همین فرهنگ لمپنیسم است تا مخاطب را خلع سلاح کند و از طرف دیگر اینطور وانمود کند که مخالف مجاهدین هستند و از آنها متنفرند. سلاح چماقداران سایبری رژیم لمپنیسم و بکارگیری الفاظ رکیک علیه مخاطب و مجاهدین است و کاری به محتوای حرف ندارند.

حال هدف نظام آخوندی از اینکار این است که چنین فضایی به مخاطب ارائه کند که مردم از مجاهدین بدشان میاید و از طرف دیگر طوری میکنند که مخاطب مربوطه دیگر واکنش و انعکاسی نسبت به مجاهدین نداشته باشد.

پس دوباره رسیدیم به:

راستی چرا؟ اگر مجاهدین تهدید اصلی رژیم نیستند و یا آنطور که سایبری نظام آخوندی و همپیمانانش فحاشی و شیطان سازی میکنند، مردم از مجاهدین متنفر هستند و حمایتی در بین مردم ندارند اینهمه پرداختن علیه مجاهدین برای چی است. چرا رژیم حتی یک توئیت یک رسانه فارسی زبان در رابطه با مجاهدین را بر‌نمی‌تابد و سایبری آن دیوانه وار و هیستریک علیه مجاهدین به فحاشی می پردازد.

این برمیگردد به طبیعت دیکتاتورها. معمولا دیکتاتورها تلاش میکنند که هیچ انعکاسی از اپوزیسیون خود در جایی نبینند و نشنوند. بنابراین اینهمه واکنش هیستریک رژیم و همدستانش علیه مجاهدین از این نشات می‌گیرد.

دوستان بنظرم پاسخ این چراییها را تا به این نقطه گفته باشم و بنازم به مجاهدین و مقاومت خونبارش که در ایام و ماههای قیام کارش را درست انجام داده‌اند و جدی ترین تهدید برای نظام آخوندی هستند و اتفاقا از پایگاه گسترده مردمی برخوردارند. یکی از نفرات همین نظام منفور آخوندی گفته بود که فقط در تهران ۴۰۰هزار خانواده اعدامی مجاهدین حضور دارند. همین ریشه را بگیرید و به شورشی‌های جوان و نوجوان در کوچه خیابانهای تهران و سایر استانها و شهرها برسید که چگونه در مقابل تیر و خنجر و دشنه پاسداران و مزدوران می‌ایستند و فریاد آزادی و بجنگ تا بجنگیم می دهند.

امیدوارم که توانسته باشم آن چیزی که این مدت در فضای مجازی می‌دیدم و در دلم تل‌انبار شده بود به شما گفته باشم.

با آرزوی موفقیت به تک تک شما دوستان در امر پیشبرد سرنگونی دست در دست و دوشادوش هم. 

پیش بسوی محقق کردن سرنگونی براساس استراتژی قیام

  

#مجاهدین_خلق_ایران 


#لمپنیزم_فضای_مجازی

 


 

 

 


۱۴۰۱ آبان ۱۴, شنبه

داریوش سلحشور کی بود؟

قهرمان مجاهدخلق داریوش سلحشور

داریوش سلحشور (زاده‌ی۱۳۴۱ زابل – تیرباران ۸ آذر۱۳۶۰در تهران) ۱۹ ساله، یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود. او در مراحل بازجویی زندانبانان را قانع کرد که حاضر است در مقابل خبرنگاران اظهار پشیمانی کند. به این ترتیب دادگاهی با حضور تعدادی خبرنگار، ترتیب داده تا داریوش سلحشور و ۲ تن از دوستانش علیه سازمان مجاهدین موضع‌گیری کنند، اما داریوش سلحشور برخلاف انتظار بازجویان به دفاع از راه خود پرداخته و علیه حکومت جمهوری اسلامی به تندی موضع‌گیری کرد.

دادگاه

داریوش سلحشور در میان زندانیان مجاهد خلق در زندان اوین به مهدی رضایی شهرت داشت. او زندانبانان را مجاب کرد که با حضور خبرنگاران خارجی برای وی دادگاهی علنی ترتیب دهند و رژیم ایران هم روی این موضوع سرمایه‌گذاری کرده بود تا از این طریق سازمان مجاهدین را بی‌اعتبار کند. ولی این دادگاه که گیلانی رئیس و لاجوری داداستان آن بودند با دفاعیات داریوش سلحشور از سازمان مجاهدین، نتیجه عکس داد.[۱]

دفاعیات

داریوش سلحشور همراه با ۲ مجاهد دیگر به نام‌های مسعود میرزا زاده و ناصر جعفری در آن دادگاه محاکمه شدند.

قسمتی از دفاعیات داریوش سلحشور:

«… من الآن تو دادگاه می‌خواهم از خودم دفاع کنم ولی دفاع من به خاطر جونم نیست. چون من از وقتی با خدا و مردم و با مکتبم این عهد را بستم که در مسیر آنها حرکت کنم از جون خودم گذشتم واسه من فرقی نداره حکم دادگاه چی باشه…».

گیلانی – رئیس دادگاه رو به داریوش سلحشور می‌گوید:

دفاعیات داریوش سلحشور در دادگاه

«شما این را اطلاع دارید که ایجاد رعب و وحشت در جامعه ولو کسی را هم نکشید به عنوان محارب از نظر موازین فقه تشخیص داده می‌شود

داریوش سلحشور در دفاعیات خود می‌گوید:

«… می‌خواستم بگم این برخورد خصمانه من با جمهوری اسلامی به چه سبب بود. مگه من کسی نبودم که قبل از انقلاب جلو تانک رفتم، کوکتل مولوتف جلو تانک انداختم. با رژیم شاه جنگیدم… تنها چیزی که باعث شد من سلاح به‌دست بگیرم یک چیز بود، فقط این بود که حس کردم، یعنی با ایمانی که به سازمان مجاهدین خلق داشتم و دارم و خواهم داشت و تا آخرین لحظهٔ جونم خواهم داشت…».[۲]

«... رژیم حاکم با سرکوب آزادی‌های مردم، با سرکوب نیروها دقیقاً … درمقابل نیروهای انقلابی وایستاده، من به این خاطر سلاح به دست گرفتم …».[۳]

«... و اگه موضوع اینه که سلاح به دست گرفتن؛ ایجاد رعب و وحشت کردن قیمتش اعدام است باید بگم … من از همان روزی که قدم توی این راه گذاشتم پیه این تهمت‌ها را به خودم بستم. همان‌طوری که من ادعا دارم که امروز حسینی‌ام، حسین را توی کربلا خارجی خواندند؛ محمد را دیوانه، علی را کافر خواندند… باشه چه باک، چه باک. من که می‌خواهم راه آنها را برم از محارب، مفسد، باغی و هرچی که بگن اعلام کنید… به احتمال صد درصد حکم اعدام من صادر میشه. من خیلی دوستام اعدام شدند. میرم پیش اونها. شهادت راه ماست…».[۲]

صدای داریوش سلحشور

«... دفاعی که دارم این‌است که به امید خدا و با یاری خلق قهرمان ایران، در تاریخ ایران ثبت خواهدشد که این اعمال نه تنها ضدانقلابی نیست، محاربه با خدا نیست بلکه دقیقاً در جهت انقلاب است و تاریخ این را ثابت خواهدکرد؛ و سیَعلمُ الذین ظَلَموا اَیّ منقلب ینقلبون…».[۴]

او همچنی در جواب گیلانی -رئیس دادگاه- که او را به محاربه متهم می‌کرد، گفت:

«من از روزی که گام در این مسیر گذارده‌ام پیه تمامی این تهمت‌ها را به‌خود مالیده‌ام و چه باک که مرا محارب، و مفسد و باغی خطاب کنید، خیلی از دوستانم در این مسیر اعدام شدند. شهادت راه ماست

 داریوش سلحشور در سن ۱۹ سالگی در ۸ آذر ۱۳۶۰ پس از شکنجه‌های بسیار در زندان اوین تیرباران شد.