۱۴۰۱ تیر ۲۳, پنجشنبه

اعتراف رئیس هیات مرگ تابستان خونین بعد از ۳۴سال

بعد از ۳۴سال که رئیس هیات مرگ ظاهر شد، به چه چیزهایی اعتراف کرد؟

آخوند دژخیم حسینعلی نیری که خمینی در حکم خود برای قتل‌عام کلیهٔ مجاهدین سر موضع در زندان‌های سراسر کشور او را «قاضی شرع» در هیأت مرگ معین کرد، در گفتگویی با مرکز اسناد رژیم در بارهٔ علت این حکم با وضوح تمام گفت: «آن برهه شرایط ویژه‌یی بود. وضع مملکت بحرانی بود. یعنی اگر قاطعیت امام نبود شاید ما اصلاً این امنیت را نداشتیم. شاید اصلاً وضعیت طور دیگری بود. شاید اصلاً نظام نمی‌ماند».

دژخیم نیری که در حال حاضر رئیس دادگاه عالی انتظامی قضاییه جلادان است، در توجیه این نسل‌کشی سبعانه می‌افزاید: «در این شرایط بحرانی باید چه کرد؟ باید حکم قاطعی داد. آن‌که دادگاه را اداره می‌کند و مسائل در دستش است باید مسأله را جمع کند. در این شرایط که نمی‌شود با «قربانت بروم و فدایت بشوم» کشور را اداره کرد!».

باید پرسید این حکم خمینی که ناظر بر اعدام سریع همهٔ کسانی است که «بر سر موضع (مجاهدی) خود پافشاری کرده و می‌کنند»، خاص «آن برهه» و آن «شرایط ویژه» بود، یا آن شرایط کماکان ادامه دارد؟ نفس این‌که همهٔ جلادان قتل‌عام اکنون در قضاییهٔ خامنه‌ای هم‌چنان بر مسندهای قدرت تکیه زده‌اند و یکی از آن جلادان، یعنی آخوند رئیسی، پس از این‌که سال‌ها در سمت رئیس دستگاه قضاییه بود، اکنون توسط خامنه‌ای به‌ بالاترین مقام رسمی کشور گمارده شده، بیانگر این واقعیت است که رژیم، همان رژیم قتل‌عام است و همان شرایط فوق‌بحرانی هم‌چنان هست و همان خطر سرنگونی از جانب دشمنان «سر موضع» موجودیت رژیم را تهدید می‌کند. وگرنه خامنه‌ای احمق نبود که جلاد پیشانی‌سیاه ۶۷ را با آن‌همه رسوایی در فضاحت‌بارترین نمایش انتخابات در تاریخچه نظام سر کار بیاورد و زیر پای او بخشی از رژیم و مهره‌یی مانند علی لاریجانی و برادرش آخوند صادق لاریجانی را سر ببرد.

اگر کمترین تردیدی در این زمینه وجود داشت، تصریح خامنه‌ای مبنی بر این‌که «خدای سال ۶۰، همان خدای امسال است»(سخنرانی خامنه‌ای خطاب به‌ دژخیمان قضاییه ـ ۸تیر ۱۴۰۱) آن تردید و ابهام را زایل کرد.

اما به‌رغم این‌که از ۴تیر ۱۳۵۹ که خمینی صراحتاً اعلام کرد تنها دشمن نظام مجاهدین هستند، خط رژیم، همواره قتل‌عام و نابودی مجاهدین بوده و در پیگیری این هدف اهریمنی، هم خمینی پلید و هم جانشین جنایتکارش خامنه‌ای، از هیچ جنایت و شقاوتی و از هیچ توطئه و رذیلتی، از جمله آویختن به‌ آمریکا و انگلیس در جریان اشغال عراق برای بمباران مجاهدین کوتاهی نکرده‌اند؛ اما پیوسته در به انجام رساندن این هدف، شکست‌ خورده‌اند و جز رسوایی و بدنامی نصیبی نبرده‌اند. راز این ماندگاری را منتظری، جانشین وقت خمینی، در مخالفت با قتل‌عام به‌ او گوشزد کرد و گفت: «مجاهدین خلق یک سنخ فکر است، با کشتن از بین نمی‌روند، بلکه ترویج می‌شوند». و همین هم موجب عزل او شد. خمینی در نامه‌یی خطاب به‌ منتظری نوشت: «روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به‌دست لیبرال‌ها و از کانال آنها به‌ منافقین می‌سپارید».

آری، مجاهدین از سال ۵۹ و قبل از آن و از سال ۶۰ و ۶۷ و بعد از آن تا امروز، آنتی‌تز رژیم خمینی بوده‌اند. بقای هر یک نفی دیگری است و درست به‌همین علت که رژیم ولایت فقیه با تیغ همیشه آختهٔ قتل‌عام نتوانسته مجاهدین را از بین‌ببرد، بلکه «با کشتن»، «ترویج» هم شده‌اند، خود محکوم به‌نابودی است. این حکم تاریخ است.

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر