پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۲۱

ننه نخودی

تصویر
  بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شوم ! و اولین چیزی هم که میخواستم بخرم یک یخچال برای "ننه‌نخودی" بود . ننه‌نخودی پیرزنِ تنهای محل ما بود که هیچ‌وقت بچه‌دار نشده بود . می‌گفتند جوان که بوده شاداب و سرحال بوده، سرخاب می‌زده، برای بقیه نخود می‌ریخته و فال می‌گرفته . پیر که شده، دیگر نخود نریخته ؛ اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش . زمستان و تابستان آب‌یخ می‌خورد، ولی یخچال نداشت . مامان می‌گفت: "جگرش داغه !" ننه برای خنک کردنِ جگرش، شبها راه می‌افتاد می‌آمد درِ خانه‌ی ما را می‌زد و یک قالب بزرگ یخ می‌گرفت . توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسه‌ی ننه‌نخودی" بود . ننه با خانه‌ی ما ندار بود . درِ کوچه اگر باز بود بی‌در زدن می‌آمد تو ، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم می‌آوردیم برای او . با بابا رفیق بود ! برایش شال‌گردن و جوراب پشمی می‌بافت و باهاش که حرف می‌زد توی هر جمله یک "پسرم" می‌گفت . سلام پسرم ؛ خوبی پسرم؟ رنگت پریده پسرم ؛ خداحافظ پسرم  ... یک شبِ تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم...

آخرين دیدار میرزا و همسرش

تصویر
جريان آخرين ديدار ميرزا و همسرش را ابراهيم فخرايى در کتاب سردار جنگل، از قول يكى از نزديكان ميرزا که در خانه میرزا حضور داشت این طور روایت می کند : اوضاع مان از همه جهات مغشوش و نا معلوم است. خطر از همه سو احاطه مان نموده و در معرض طوفان حوادث قرار گرفته ایم. جریانات آینده بقدر کفایت مبهم و تاریک به نظر می رسد و امکان این هست که باز تاریک تر شود و تو گناهی نداری جز اینکه همسر من هستی و سزاوار نیست بی سرپرست و بلاتکلیف بمانی و زندگی ات سیاه و تباه شود یا خدای نکرده در معرض خطر قرار بگیرد. در حقیقت حیف است که هنوز از گلستان زندگی گلی نچیده دچار خزان حوادث شوی و از طراوت و جوانی ات بی بهره بمانی در حالی که (طلاق) حلال همه ی این مشکلات است و تو بعد از طلاق به حکم شرع و عرف مجاز خواهی بود شالوده نوینی را برای زندگی آینده ات بریزی . همسرش گفت من این پیشنهاد را نمی پذیرم. زیرا مایل نیستم به پیمان شکنی و بی وفائی متهم شوم، قبول این تکلیف در حقیقت به معنی تن در دادن به ملامت ها و سرزنش های مردم است. من اگر این پیشنهاد را بپذیرم مردم به من چه خواهند گفت. آیا نمی گویند هنگام خوشی و اقبال روزگ...