۱۳۹۹ شهریور ۳۰, یکشنبه

نوید را در نیمه های شب از خواب بیدار کردند


 

میگویند که :
نوید را در نیمه های شب از خواب بیدار کردند ،
هنگامیکه فهمید میخواهند او را برای اعدام ببرند، اعتراض کرد و قبل از اینکه موفق به زدن دستبند و پابند شوند، مقاومت کرد و جنگید و آخرش کار به در گیری کشید .
به دلیل ورزیدگی و قدرت بدنی زیادی که نوید قهرمان داشت،ماموران کمکی هم خودشان 

را به بند رساندند.

نوید نعره میکشید و می خروشید و ماموران دژخیم با باتوم و مشت و لگد بجان او افتاده بودند.

 دماغ و فک و دست نوید شکسته بود و او را در نهایت کشان کشان به زمین اعدام بردند.
خون از تمام سر و بدنش می ریخت، در حالیکه از شدت ضربات نیمه جان بود و بنظر می رسید دنده هایش شکسته شده بود و بسختی نفس میکشید، توان ایستادن نداشت، چند مامور او را بلند کردند و یک مامور امنیتی طناب دار را به گردنش انداخت بی خبر از اینکه این طناب داری بود بر گردن خود نظام خونریز که هرچه بیشتر تنگ‌تر شد.
آری آری

نوید قهرمان تا آخرین لحظه نیز با چنگ و ناخن جنگید و جنگید و نشان داد ما زن و مرد جنگیم بجنگ تا بجنگیم.

آری نازلی این زمان یعنی نوید قهرمان 

قبل از اعدام سخن گفت و ستاره ای شد در دل شبهای میهن در زنجیرمان ایران 

و مژده داد که زمستان شکست و خواهد رفت و فقط پوسته‌ای از آن مانده است.

 مقاومت کنید که پیروزی از آن مردم ایران است . 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر