۱۳۹۶ بهمن ۱۸, چهارشنبه

خميني كي بود؟ قسمت اول

خميني دجال و دزد انقلاب مردم ايران
دوستان عزيز:
واقعيتش برايم سخت است كه بخواهم از دجال و خونخواري به اين نام در وبلاگ بياورم ولي چون دشمن را بايستي با همين مشخصات و انديشه بررسي كرد كه چگونه دجالي مثل خميني انقلاب ايران را دزديد و الان هم، هم سفلگانش نان سفره ما ايرانيان را به يغما مي برند.  
قبل از اينكه شروع به خواندن بخوانيد سه بار لعنت بر خميني و مرگ بر خامنه يي و اعوان و انصارش بگوييد.

خمینی: تولد و جوانی:
خمینی در سال1320 هجری قمری (1279شمسی) در خمین متولد شد. مادرش هاجر دختر میرزا‌ احمد از اهالی همین شهر بود. پدرش مصطفی پسر احمد هندی بود که پیشتر ساکن کشمیر هندوستان بوده است. به گفته مرتضی پسندیده، برادر خمینی، پدر او در خمین شخص «بسیار بانفوذی بوده» و «خدمه و تفنگچی» داشته و «مشغول اداره امور مردم بوده است» وقتی که خمینی دو ساله بود، پدرش در مسیر سلطان‌آباد اراک مورد حمله یکی از همراهانش قرار گرفت و به‌قتل رسید. بعدها خانواده خمینی ازجمله پسندیده، به دربار مظفرالدین شاه شکایت می‌کنند و به عین‌الدوله ملتجی می‌شوند تا سرانجام قاتل را قصاص می‌کنند‌.
خمینی، دوران نوجوانی را در خمین گذراند. صرف و نحو و منطق را نزد برادر بزرگترش مرتضی پسندیده آموخت. از سال1338قمری (1298شمسی) به‌ترتیب در حوزه‌های اصفهان و اراک و قم تحصیل می‌کرد. در سال1345(1305شمسی) در حوزه قم سطوح عالیه آموزشهای آخوندی را به‌پایان رساند و در سال1355(1315شمسی) در شمار آخوندهای مدعی اجتهاد بود. مهمترین استاد خمینی همان شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه قم، است که به‌گفته آخوند رضا استادی به‌نوبه خود شاگرد شیخ فضل‌الله نوری بوده است.

خمینی در دوران دیکتاتوری رضا شاه ساکت ماند
زندگی خمینی در دوران رضا شاه»: در آستانه سلطه کامل رضا شاه، نزدیک به دو دهه از  انقلاب مشروطه سپری شده بود در این دوران پر از تحول و آشوب، خمینی که سالهای جوانی را می‌گذراند، سر‌کار خود گرفته بی‌اعتنا به سرنوشت شومی که برای مردم ایران رقم زده می‌شد، مشغول درسهای حوزه بود. وقتی که رضاخان با ارعاب و تطمیع مجلس پنجم را وادار به پذیرش سلطنت خود کرد، روشنفکران و شخصیتهای ترقیخواه به‌شدت با آن به مخالفت برخاستند. مصدق بزرگ که از نمایندگان اقلیت مخالف بود، در صحن مجلس فریاد می‌کشید: «این ارتجاع و استبداد صرف است».
در 16سالی که رضا شاه مشغول استقرار و بسط دیکتاتوری مخوف خود بود، خمینی با اشراف و آگاهی کامل نظاره‌گر خاموش صحنه بود. در این سالها، حوادثی مثل انتخابات کاملاً تقلبی دوره هفتم که در آن مدرس حتی یک رأی نیاورد، تصویب قانون سرکوبگرانه جدیدی در سال1310، تمدید قرارداد اسارت‌بار نفت جنوب، تصاحب اجباری حاصلخیزترین اراضی مازندران، گیلان، گرگان و سایر نقاط کشور توسط رضا شاه و کشف حجاب روی می‌دهد. اما از آنجا که اعتراض به‌چنین وقایعی به‌معنی درافتادن با دیکتاتوری است و زندان و اسارت و رنج و محرومیت در پی دارد، خمینی کنار گود ایستادن و کنج عافیت را ترجیح می‌دهد.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر