۱۳۹۶ دی ۲۴, یکشنبه

ژاندارك در واپسين لحظات عمر خود رو به شهرروآن اينچنين گفت

ژاندارك: روان يعني من اينجا بايد بميرم؟ ميترسم كه خونبهاي مرا گران پرداخت كني
ژاندارك با درایت، شجاعت و اعتماد به نفس خود، ژان دارک توانست اعتماد سربازهای ناامید فرانسوی را به دست بیاورد و محاصره اورلئان توسط انگلیسیها را در سال ۱۴۲۹ بشکند. او در روز جمعه، ۲۹ آوریل ۱۴۲۹، درحالیکه روزه بود، وارد اورلئان شده و با استقبال زیاد مردم آن شهر مواجه گردید. سپس برای اقامت به خانه خزانه دار دوک اورلئان رفت. در آنجا شام مفصلی ترتیب داده بودند ولی ژان به خوردن چند قطعه کوچک نان اکتفا نمود و سپس از فرط خستگی، بدون آنکه منتظر شود تا اتاق مخصوصش را آماده کنند، در اتاق شارلوت، دختر نه ساله خزانه دار به خواب رفت. پس از چند پیروزی دیگر مقابل انگلیسی‌ها، وی توانست دوفن را متقاعد به لشکرکشی سوی رَنس کند. در تاریخ ۱۷ ژوئیه ۱۴۲۹ دوفن به عنوان شارل هفتم در کلیسای جامع شهر رنس تاجگذاری کرد و رسماً پادشاه فرانسه شد.
به پاس خدمات دوشیزهٔ اورلئان، شارل هفتم لقب اشرافی دوک دولیس را به خانواده آرک اعطا و مردم دهکدهٔ دومرمی و یکی از دهکده‌های مجاور را از پرداخت مالیات معاف نمود. این قانون تا چند قرن بعد همچنان اجرا می‌شد. پیر و ژان (دو برادر دوشیزه) تنها فرزندان خانواده آرک بودند که از آنها نسلی به جا ماند. نسل این دو برادر ژان دارک وارثان لقب اشرافی «دولیس» بودند.
در قدم بعدی، ژان سعی کرد، پادشاه را برای آزادی پاریس از دست بورگینیون‌ها متقاعد کند، که بی‌نتیجه ماند. بعدها خود ژان، حمله‌ای را به سوی پاریس آغاز کرد، که آن نیمه کاره باقی‌ماند. در تلاش دیگری برای آزادی کنپی ینی، در سال ۱۴۳۰ توسط بورگینیون‌ها اسیر شد. وی دو بار سعی به فرار کرد (برای دومین بار با پریدن از یک برج بیست متری) و در نهایت به پیر کوشون اسقفِ بووه و یکی از متحدّان انگلیسی‌ها فروخته شد.
تهام به ارتداد
ژان به کفر و الحاد متهم شد. در تاریخ ۲۱ فوریه ۱۴۳۱ در دادگاهی در شهر روآن (روئِن) حضور پیدا کرد. اتهام‌های وارده بر وی عبارت بودند از: اصرار بر دریافت الهام از جانب قدیسین، پوشش مردانه و همچنین، اقدام او به فرار از زندان (پریدن از برج بیست متری که البته در این ماجرا هیچ آسیبی به او نرسید). محاکمه ژاندارک درحالی آغاز شد که هیچ گونه اسناد و شواهدی علیه وی وجود نداشت. نیکلا بیلی، کسی که مسئول جمع‌آوری شواهد علیه ژاندارک بود، می‌گفت: «هیچ چیزی دربارهٔ ژان نیافته‌ام که دوست نداشته باشم دربارهٔ خواهر خودم بیابم. این موضوع سبب خشمگین شدن کوشون شد و از این رو، وی نیکلا بیلی را یک «خائن» نامیده و از پرداخت دستمزدش امتناع نمود.
معاون مفتش شمال فرانسه، ژان لومِتر، از همان ابتدا با محاکمه ژاندارک مخالفت نمود ولی از آنجا که انگلیسی‌ها او را تهدید کرده بودند، مجبور به شرکت در محاکمه شد. تعدادی دیگر از روحانیون از جمله راهب دومینیکنی، ایزامبار دولا پیر، نیز پس از تهدید از سوی انگلیسیها، مجبور شدند که در دادگاه حضور یابند.
ژان در دادگاه بارها درخواست کرده‌بود که دست‌کم او را برای محاکمه پیش پاپ یا شورای شهر بال ببرند، ولی با این درخواست او مخالفت شد.
دختر دهقان زاده‌ای که به گفته خودش حتی «آ» را از «ب» نمی‌توانست تشخیص دهد به تنهایی ولی در کمال شجاعت از خودش دفاع می‌کرد. حافظه قوی او و دفاعیات محکمش همه را به حیرت وامی‌داشت.
يک بار از او پرسیدند که آیا فکر می‌کنی مورد عنایت و توجه خاص خدا قرار داری؟
ژان پاسخ داد: «اگر نیستم خداوند مرا مورد عنایت خود قرار دهد و اگر هستم این مقام را برایم حفظ کند. اگر می‌دانستم که خداوند به من لطفی ندارد غمگین‌ترین موجود روی زمین بودم».
وي در واپسين لحظات عمر خود رو به شهرروآن كه در آن سوزانده شد، اينچنين گفت
روآن‌ ، یعنی من این‌جا باید بمیرم؟ آه روآن‌می‌ترسم که تو خونبهای مرا گران پرداخت کنی»
ژاندارک اگر‌چه در روایتها، کتابها و فیلمها متفاوت توصیف شده، اما مظلومیت، پاکی و آمادگی برای فدای خود، جزیی ثابت از این‌توصیفها بوده است. ازهمین‌روست که داستانش همیشه تازه است، چون با ارزشهای والای انسانی در یک‌مدار آرمانی پیوند خورده است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر