بحث محاکمه مسخره سعید مرتضوی جنایتکار و معذرتخواهی او از خانوادههای قربانیان، بهعنوان اعتراف آشکاری به ارتکاب جنایت و آدمکشی، منجر به تلاطم جدیدی در رژیم شده است. سؤال این است که چرا و تحت چه شرایطی، عاملان جنایت در فاشیسم مذهبی حاکم، ناچار میشوند به جنایتهای خود اعتراف کرده و از آنها عذرخواهی کنند؟ امروز سعید مرتضوی از جنایتهایی که رژیم در جریان قیام88 مرتکب شده عذرخواهی میکند و دیروز علی مطهری ضرورت عذرخواهی از خانوادههای شهیدان قتلعام67 را مطرح کرد؟
پاسخ این است که همه اتفاقات و رویدادهای بیسابقه هفتههای اخیر را بایستی در پرتو تغییر دوران نگریست و مورد سنجش و بررسی قرار داد؛ همه وقایعی که تا دیروز نامتصور مینمود، امروز یکی پس از دیگری رخ مینمایند و از یک واقعیت بسیار مهم و اساسی خبر میدهند و آن، تغییر دوران است! در خود رژیم از این دوران جدید معمولاً با عبارت «پسابرجام» یاد میکنند و این نادرست نیست. اکنون بیش از پیش روشن میشود که «برجام» و اینکه ولیفقیه مجبور به خوردن زهر هستهیی گردید و ناچار شد به دست خودش پروژه هستهیی و توان بمبسازی خودش را (لااقل تا آیندهیی قابل پیشبینی) از بین ببرد، یک رویداد استراتژیک با آثار و پیامدهای استراتژیک است؛ این پیامدها، تعادل رژیم را در تمام زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تبلیغاتی به هم زده و موقعیت آن را در صحنه بینالمللی و منطقهیی و همچنین در برابر مردم و جامعه ایران و در برابر مقاومت و مجاهدین تغییر داده و در نتیجه تعادل درونی رژیم نیز به هم ریخته است.
این زهر خوران مبنایی است که عوامل جدیدی هم بهعنوان شرط در آن ضرب شده و آثار و نتایج حیرتانگیز خود را بارز میکنند. از جمله این شرطهای تعیینکننده بایستی از کهکشان امسال مقاومت، همچنین انتشار سند صوتی آقای منتظری و سپس جنبش دادخواهی قتلعام شدگان سال 67 یاد کرد که حاصلضرب آنها رژیم را ناچار از اتخاذ سیاستها و روشهای کاملاً متفاوتی از قبل میکند، یا به عبارت بهتر سیاستها و موضعگیریهای جدیدی را به آن تحمیل میکند که این خود، زنجیرهیی از فعل و انفعالها و کنش و واکنشها را شکل میدهد که یکی از آنها همین عذرخواهی سعید مرتضوی و تلاطمی است که بر اثر آن رژیم را فراگرفته است.
از سوی دیگر، وقتی بر اثر شرایطی که گفته شد، بحران بهشدت بالا میگیرد و خطر انفجار اجتماعی را در چشمانداز قرار میدهد، باندهای مختلف رژیم هر کدام وحشتزده به فکر چاره میافتند. یک باند رژیم بر این باور است که میتوان با اقدامات ضدانگیزهیی، آبی بر آتش خشم مردم ریخت و این وضعیت انفجاری را «مدیریت» کرد و جلو انفجار را گرفت، این دسته عذرخواهی سعید مرتضوی برای حفظ نظام را کافی ندانسته و حتی از اعدام او سخن میگویند. اینها تلاش میکنند جنایت دستوری و سازمانیافته و نهادینه در رژیم را، امری فردی و ناشی از خطاها و تخلفات این یا آن عامل اجرایی جلوه دهند و استدلال میکنند که در اینجا بایستی یک فرد (سعید مرتضوی) را قربانی بقای رژیم کرد. در این زمینه حرفهای آخوند زائری که از وی بهعنوان «اصولگرا» (باند خامنهای) نام میبرند، بهلحاظ روشنی و صراحت نمونه خوبی است:
«وضعیت خطرناک و حساس فعلی تنها با حکم اعدام او قدری ترمیم خواهد شد و هر گونه سستی و تهاون نسبت به این موضوع و بیتوجهی به خسارتهای سهمگین و جدی که او به ارکان جمهوری اسلامی وارد کرده است منجر به تهدیدهایی خواهد شد که فروپاشی نظام کمترین آنها خواهد بود» (سایت الف 24شهریور 95).
حرف روشن است باید آبی روی آتش و انبار متراکم خشم مردم ریخت و سعید مرتضوی را بز بلا گردان و سپر بلا کرد تا رژیم از فروپاشی و سقوط نجات پیدا کند.
اما دسته دیگر که اساساً جزو باند خامنهای هستند، چه میگویند؟ آنها از یک سو میکوشند روغن ریخته را نذر امامزاده ولایتفقیه کنند و این عذرخواهی را نشانه عدل و انصاف و… نظام و مجریانش وانمود کنند. از جمله فردی به نام مهدی محمدی با وقاحتی که تنها از یک دژخیم برمیآید، درباره عذرخواهی سعید مرتضوی دادستان تهران در سال ٨٨ مینویسد: «این نشانه عدل، انصاف و اخلاق نظام مظلوم جمهوری اسلامی است که بر دادستانش بابت ظلمی که بر مظلومی رفته اینچنین سخت گرفته است» .
در همین راستا پاسدار حسین شریعتمداری رئیس کیهان خامنهای نیز مینویسد: «سعید مرتضوی صرفنظر از اتهاماتی که به وی وارد شده و قضاوت نهایی درباره آن برعهده دادگاه است، به صراحت از نقش غیرمستقیم خود در کشته شدن سه متهم آشوب در بازداشتگاه کهریزک عذرخواهی کرده است. اما چرا سران و اصحاب فتنه با وجود اثبات جنایاتی که مرتکب شدهاند و خیانت بزرگی که در حق نظام و مردم روا داشتهاند، کمترین کلامی به عذرخواهی بر زبان و قلم نمیآورند؟» .
به این ترتیب آنها با سخافت میخواهند از این خفتی که به رژیم تحمیل شده، بهرهیی به سود خود در جنگ قدرت با باند رقیب کسب کنند.
اما حرف اصلی این جماعت چیز دیگری است؛ این حرف که در زیر تحسینهای مهوع از مرتضوی پنهان شده، مخالفت با شیوه معذرتخواهی است؛ آن را چندی پیش، پورمحمدی از جلادان قتلعام در پاسخ به علی مطهری که خواستار معذرتخواهی از خانوادههای قتلعام شدگان67 شده بود، چنین بیان کرد: «ما افتخار میکنیم که دستور خدا در رابطه با منافقین را اجرا کردیم و در مقابل دشمنان خدا و ملت با قدرت ایستادیم و مقابله کردیم».
آنها میگویند معذرتخواهی چیست؟ ! ما به جنایتهای خود افتخار میکنیم و از این به بعد هم همین شیوه را بیشتر از پیش ادامه میدهیم؛ چرا؟ حرف همان است که جنتی در نماز جمعه اخیر تهران (19شهریور) از قول خمینی گفت که [مجاهدین] باید ریشهکن بشوند تا ریشههای نظام برپا بماند» .
از دید این جریان، معذرتخواهی در شرایط کنونی، نه آب ریختن روی آتش، بلکه بنزین ریختن است؛ چرا که اگر این شکاف باز شود، به هیچوجه نمیتوان جلو پیشروی و عمیقتر شدن آن را گرفت و این میتواند رژیم را تا ته از هم بدرد. درست همانند آخر دوران شاه و آخر دوران هر دیکتاتوری، این قبیل اقدامات ضدانگیزهیی تنها روند فروپاشی و سقوط را تسریع میکند. کمااینکه تا همین جا هم، این معذرتخواهی در درون رژیم همانگونه که بهوضوح میتوان دید به تضادها دامن زده، زبان مخالفان ولیفقیه در درون نظام را علیه او درازتر کرده و توقعات را برای آن که سعید مرتضوی به سایر جنایاتش نظیر قتل زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی تبار کانادایی اعتراف کند و اینکه تکلیف بالاییها که طی تمام این سالیان از سعید مرتضوی حمایت میکردند، چه میشود؛ بالا برده است.
در همین رابطه اظهارات علی مطهری نمونه خوبی میتواند باشد. وی طی مصاحبهیی گفت: «از تعبیر «شهید» میتوان نتیجه گرفت که آقای مرتضوی معترضان سال ۸۸ را محق میداند، اما به نظر من بیش از آن که آقای مرتضوی بهعنوان مسئول خطاهای خود مجرم است کسانی که چیزی به نام مرتضوی را ساختند و از او حمایت کردند مجرم هستند» (سایتهای حکومتی 24شهریور 95).
ابعاد برانگیختگی اجتماعی را از توفانی که معذرت خواهی مرتضوی دژخیم در فضای مجازی ایرانیان بپا کرده، میتوان دریافت که چگونه این مانور شیادانه خشم و کینه مردم و بهخصوص خانوادههای داغدار را شعلهورتر کرده و به جنبش دادخواهی که از دو ماه پیش آغاز شده، تحرک و دینامیسم بیشتری داده و مردم خواهان اعتراف سایر دژخیمان به جنایاتشان طی 4دهه گذشته شدهاند.
بهرغم هر تصمیمی که ولیفقیه در مورد سعید مرتضوی جنایتکار بگیرد، چه به اغلب احتمال بخواهد با همین حکم مسخرهیی که صادر شده او را در ببرد و سر و ته این ماجرا را هم بیاورد و چه به احتمال ضعیف بخواهد او را مجازات کند، در هر حال در آینده، این آثار و پیامدها، بیشتر و عمیقتر ظاهر خواهد شد و هر دو شق، بحران اجتماعی را دامن زده و بر آتش خشم مردم بنزین خواهد ریخت.
پاسخ این است که همه اتفاقات و رویدادهای بیسابقه هفتههای اخیر را بایستی در پرتو تغییر دوران نگریست و مورد سنجش و بررسی قرار داد؛ همه وقایعی که تا دیروز نامتصور مینمود، امروز یکی پس از دیگری رخ مینمایند و از یک واقعیت بسیار مهم و اساسی خبر میدهند و آن، تغییر دوران است! در خود رژیم از این دوران جدید معمولاً با عبارت «پسابرجام» یاد میکنند و این نادرست نیست. اکنون بیش از پیش روشن میشود که «برجام» و اینکه ولیفقیه مجبور به خوردن زهر هستهیی گردید و ناچار شد به دست خودش پروژه هستهیی و توان بمبسازی خودش را (لااقل تا آیندهیی قابل پیشبینی) از بین ببرد، یک رویداد استراتژیک با آثار و پیامدهای استراتژیک است؛ این پیامدها، تعادل رژیم را در تمام زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تبلیغاتی به هم زده و موقعیت آن را در صحنه بینالمللی و منطقهیی و همچنین در برابر مردم و جامعه ایران و در برابر مقاومت و مجاهدین تغییر داده و در نتیجه تعادل درونی رژیم نیز به هم ریخته است.
این زهر خوران مبنایی است که عوامل جدیدی هم بهعنوان شرط در آن ضرب شده و آثار و نتایج حیرتانگیز خود را بارز میکنند. از جمله این شرطهای تعیینکننده بایستی از کهکشان امسال مقاومت، همچنین انتشار سند صوتی آقای منتظری و سپس جنبش دادخواهی قتلعام شدگان سال 67 یاد کرد که حاصلضرب آنها رژیم را ناچار از اتخاذ سیاستها و روشهای کاملاً متفاوتی از قبل میکند، یا به عبارت بهتر سیاستها و موضعگیریهای جدیدی را به آن تحمیل میکند که این خود، زنجیرهیی از فعل و انفعالها و کنش و واکنشها را شکل میدهد که یکی از آنها همین عذرخواهی سعید مرتضوی و تلاطمی است که بر اثر آن رژیم را فراگرفته است.
از سوی دیگر، وقتی بر اثر شرایطی که گفته شد، بحران بهشدت بالا میگیرد و خطر انفجار اجتماعی را در چشمانداز قرار میدهد، باندهای مختلف رژیم هر کدام وحشتزده به فکر چاره میافتند. یک باند رژیم بر این باور است که میتوان با اقدامات ضدانگیزهیی، آبی بر آتش خشم مردم ریخت و این وضعیت انفجاری را «مدیریت» کرد و جلو انفجار را گرفت، این دسته عذرخواهی سعید مرتضوی برای حفظ نظام را کافی ندانسته و حتی از اعدام او سخن میگویند. اینها تلاش میکنند جنایت دستوری و سازمانیافته و نهادینه در رژیم را، امری فردی و ناشی از خطاها و تخلفات این یا آن عامل اجرایی جلوه دهند و استدلال میکنند که در اینجا بایستی یک فرد (سعید مرتضوی) را قربانی بقای رژیم کرد. در این زمینه حرفهای آخوند زائری که از وی بهعنوان «اصولگرا» (باند خامنهای) نام میبرند، بهلحاظ روشنی و صراحت نمونه خوبی است:
«وضعیت خطرناک و حساس فعلی تنها با حکم اعدام او قدری ترمیم خواهد شد و هر گونه سستی و تهاون نسبت به این موضوع و بیتوجهی به خسارتهای سهمگین و جدی که او به ارکان جمهوری اسلامی وارد کرده است منجر به تهدیدهایی خواهد شد که فروپاشی نظام کمترین آنها خواهد بود» (سایت الف 24شهریور 95).
حرف روشن است باید آبی روی آتش و انبار متراکم خشم مردم ریخت و سعید مرتضوی را بز بلا گردان و سپر بلا کرد تا رژیم از فروپاشی و سقوط نجات پیدا کند.
اما دسته دیگر که اساساً جزو باند خامنهای هستند، چه میگویند؟ آنها از یک سو میکوشند روغن ریخته را نذر امامزاده ولایتفقیه کنند و این عذرخواهی را نشانه عدل و انصاف و… نظام و مجریانش وانمود کنند. از جمله فردی به نام مهدی محمدی با وقاحتی که تنها از یک دژخیم برمیآید، درباره عذرخواهی سعید مرتضوی دادستان تهران در سال ٨٨ مینویسد: «این نشانه عدل، انصاف و اخلاق نظام مظلوم جمهوری اسلامی است که بر دادستانش بابت ظلمی که بر مظلومی رفته اینچنین سخت گرفته است» .
در همین راستا پاسدار حسین شریعتمداری رئیس کیهان خامنهای نیز مینویسد: «سعید مرتضوی صرفنظر از اتهاماتی که به وی وارد شده و قضاوت نهایی درباره آن برعهده دادگاه است، به صراحت از نقش غیرمستقیم خود در کشته شدن سه متهم آشوب در بازداشتگاه کهریزک عذرخواهی کرده است. اما چرا سران و اصحاب فتنه با وجود اثبات جنایاتی که مرتکب شدهاند و خیانت بزرگی که در حق نظام و مردم روا داشتهاند، کمترین کلامی به عذرخواهی بر زبان و قلم نمیآورند؟» .
به این ترتیب آنها با سخافت میخواهند از این خفتی که به رژیم تحمیل شده، بهرهیی به سود خود در جنگ قدرت با باند رقیب کسب کنند.
اما حرف اصلی این جماعت چیز دیگری است؛ این حرف که در زیر تحسینهای مهوع از مرتضوی پنهان شده، مخالفت با شیوه معذرتخواهی است؛ آن را چندی پیش، پورمحمدی از جلادان قتلعام در پاسخ به علی مطهری که خواستار معذرتخواهی از خانوادههای قتلعام شدگان67 شده بود، چنین بیان کرد: «ما افتخار میکنیم که دستور خدا در رابطه با منافقین را اجرا کردیم و در مقابل دشمنان خدا و ملت با قدرت ایستادیم و مقابله کردیم».
آنها میگویند معذرتخواهی چیست؟ ! ما به جنایتهای خود افتخار میکنیم و از این به بعد هم همین شیوه را بیشتر از پیش ادامه میدهیم؛ چرا؟ حرف همان است که جنتی در نماز جمعه اخیر تهران (19شهریور) از قول خمینی گفت که [مجاهدین] باید ریشهکن بشوند تا ریشههای نظام برپا بماند» .
از دید این جریان، معذرتخواهی در شرایط کنونی، نه آب ریختن روی آتش، بلکه بنزین ریختن است؛ چرا که اگر این شکاف باز شود، به هیچوجه نمیتوان جلو پیشروی و عمیقتر شدن آن را گرفت و این میتواند رژیم را تا ته از هم بدرد. درست همانند آخر دوران شاه و آخر دوران هر دیکتاتوری، این قبیل اقدامات ضدانگیزهیی تنها روند فروپاشی و سقوط را تسریع میکند. کمااینکه تا همین جا هم، این معذرتخواهی در درون رژیم همانگونه که بهوضوح میتوان دید به تضادها دامن زده، زبان مخالفان ولیفقیه در درون نظام را علیه او درازتر کرده و توقعات را برای آن که سعید مرتضوی به سایر جنایاتش نظیر قتل زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی تبار کانادایی اعتراف کند و اینکه تکلیف بالاییها که طی تمام این سالیان از سعید مرتضوی حمایت میکردند، چه میشود؛ بالا برده است.
در همین رابطه اظهارات علی مطهری نمونه خوبی میتواند باشد. وی طی مصاحبهیی گفت: «از تعبیر «شهید» میتوان نتیجه گرفت که آقای مرتضوی معترضان سال ۸۸ را محق میداند، اما به نظر من بیش از آن که آقای مرتضوی بهعنوان مسئول خطاهای خود مجرم است کسانی که چیزی به نام مرتضوی را ساختند و از او حمایت کردند مجرم هستند» (سایتهای حکومتی 24شهریور 95).
ابعاد برانگیختگی اجتماعی را از توفانی که معذرت خواهی مرتضوی دژخیم در فضای مجازی ایرانیان بپا کرده، میتوان دریافت که چگونه این مانور شیادانه خشم و کینه مردم و بهخصوص خانوادههای داغدار را شعلهورتر کرده و به جنبش دادخواهی که از دو ماه پیش آغاز شده، تحرک و دینامیسم بیشتری داده و مردم خواهان اعتراف سایر دژخیمان به جنایاتشان طی 4دهه گذشته شدهاند.
بهرغم هر تصمیمی که ولیفقیه در مورد سعید مرتضوی جنایتکار بگیرد، چه به اغلب احتمال بخواهد با همین حکم مسخرهیی که صادر شده او را در ببرد و سر و ته این ماجرا را هم بیاورد و چه به احتمال ضعیف بخواهد او را مجازات کند، در هر حال در آینده، این آثار و پیامدها، بیشتر و عمیقتر ظاهر خواهد شد و هر دو شق، بحران اجتماعی را دامن زده و بر آتش خشم مردم بنزین خواهد ریخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر