از توافق اتمی میان قدرتهای بزرگ با رژیم ولایت فقیه یک سال میگذرد
بگذارید این یک سال را جمع بزنیم: جناح خامنهای که میخواست راهی برای فرار از بحران پیدا کند، شکست خورد، جناح رفسنجانی و روحانی که این توافق را نردبانی برای بالا رفتن خود دیده بودند، از آن پایین افتادند، و دولتها و کمپانیهای غرب که خواب یک شهر طلایی را در ایران میدیدند، بهجای آن، ویرانههای ولایت فقیه را دیدند.
بله، هر دو جناح در برابر یک جامعه عمیقاً ناراضی شکست خوردند. اما طرف پیروز، مقاومت مردم ایران است که هم افشاکننده برنامه بمبسازی اتمی است و هم حقانیت راهحلش یعنی ضرورت سرنگونی رژیم ولایت فقیه اثبات شده است.
سال۱۳۹۰ در اواخر دوره پاسدار احمدینژاد، خامنهای رژیم خود را در خطر میدید. برای نجات رژیمش، او بهقول خودش از طریق «محترمین منطقه» به آمریکا رو آورد و برای دست برداشتن از برنامه اتمی آمادگی نشان داد.
در شهریور سال ۱۳۹۲، در آستانه شروع بخش علنی مذاکرات، خامنهای هم به قتلعام در اشرف دست زد هم بهانواع زد و بندها و کشتارها برای حفظ بشار اسد.
چون میخواست عقبنشینی از بمبسازی را با قدرتنمایی پنهان کند. با این همه سرانجام، به عقبنشینی تن داد و حداقل برای یک دوره، از بمب اتمی دست برداشت. ولی بحران گریبانگیر رژیم مهار نشد، بلکه هر چه بیشتر فوران کرد و ولایت فقیه در باتلاق جنگ سوریه فرو رفت.
ولی مجاهدین، از اشرف و لیبرتی تا اوین و گوهردشت ، همه جا محکم و استوار ایستادند و تکثیر شدند.
همزمان، جناح رفسنجانی ـ روحانی سعی کرد با شعار اعتدال، خود را منجی رژیم معرفی کند. گمان میکردند با برقراری توافق اتمی یکباره، همه درها بهروی آخوندها باز میشود. و راهی برای مهار جنبش اعتراضی پیدا میکنند.
در این یکسال، تحریمها بهمیزان زیادی لغو شد و صادرات نفت بالا رفت؛ اما پول آن به تنور جنگ سوریه سرازیر شد. دهها هیأت سیاسی و تجاری اروپا به تهران رفتند. اما در آنجا جز یک نظام بیپول، بیثبات و سراپا فاسد نیافتند. قرار بود اقتصاد کشور بهبود پیدا کند، اما بیش از پیش در رکود فرو رفت، نظام بانکی ورشکسته شد و کارخانهها مثل برگ خزان ریختند.
میخواستند روابط خود را با جهان بهتر کنند، اما بهجای آن دخالت در کشورها را بیشتر کردند و در نتیجه، دستکم شش کشور همسایه و منطقه، روابط خود را با رژیم قطع کردند و آخر کار یک انتخابات قلابی بهراه انداختند و درباره پیروزی اصلاحطلبان موهوم جنجال بسیار بهپا کردند. اما از آن، ادامه سیطره ولایت فقیه بر هردو مجلس بهدست آمد که محصول مهندسی خامنهای بود و سرفرود آوردن رفسنجانی. بله این است واقعیت نمایشهای میانهروی و اصلاحات.
بگذارید این یک سال را جمع بزنیم: جناح خامنهای که میخواست راهی برای فرار از بحران پیدا کند، شکست خورد، جناح رفسنجانی و روحانی که این توافق را نردبانی برای بالا رفتن خود دیده بودند، از آن پایین افتادند، و دولتها و کمپانیهای غرب که خواب یک شهر طلایی را در ایران میدیدند، بهجای آن، ویرانههای ولایت فقیه را دیدند.
بله، هر دو جناح در برابر یک جامعه عمیقاً ناراضی شکست خوردند. اما طرف پیروز، مقاومت مردم ایران است که هم افشاکننده برنامه بمبسازی اتمی است و هم حقانیت راهحلش یعنی ضرورت سرنگونی رژیم ولایت فقیه اثبات شده است.
سال۱۳۹۰ در اواخر دوره پاسدار احمدینژاد، خامنهای رژیم خود را در خطر میدید. برای نجات رژیمش، او بهقول خودش از طریق «محترمین منطقه» به آمریکا رو آورد و برای دست برداشتن از برنامه اتمی آمادگی نشان داد.
در شهریور سال ۱۳۹۲، در آستانه شروع بخش علنی مذاکرات، خامنهای هم به قتلعام در اشرف دست زد هم بهانواع زد و بندها و کشتارها برای حفظ بشار اسد.
چون میخواست عقبنشینی از بمبسازی را با قدرتنمایی پنهان کند. با این همه سرانجام، به عقبنشینی تن داد و حداقل برای یک دوره، از بمب اتمی دست برداشت. ولی بحران گریبانگیر رژیم مهار نشد، بلکه هر چه بیشتر فوران کرد و ولایت فقیه در باتلاق جنگ سوریه فرو رفت.
ولی مجاهدین، از اشرف و لیبرتی تا اوین و گوهردشت ، همه جا محکم و استوار ایستادند و تکثیر شدند.
همزمان، جناح رفسنجانی ـ روحانی سعی کرد با شعار اعتدال، خود را منجی رژیم معرفی کند. گمان میکردند با برقراری توافق اتمی یکباره، همه درها بهروی آخوندها باز میشود. و راهی برای مهار جنبش اعتراضی پیدا میکنند.
در این یکسال، تحریمها بهمیزان زیادی لغو شد و صادرات نفت بالا رفت؛ اما پول آن به تنور جنگ سوریه سرازیر شد. دهها هیأت سیاسی و تجاری اروپا به تهران رفتند. اما در آنجا جز یک نظام بیپول، بیثبات و سراپا فاسد نیافتند. قرار بود اقتصاد کشور بهبود پیدا کند، اما بیش از پیش در رکود فرو رفت، نظام بانکی ورشکسته شد و کارخانهها مثل برگ خزان ریختند.
میخواستند روابط خود را با جهان بهتر کنند، اما بهجای آن دخالت در کشورها را بیشتر کردند و در نتیجه، دستکم شش کشور همسایه و منطقه، روابط خود را با رژیم قطع کردند و آخر کار یک انتخابات قلابی بهراه انداختند و درباره پیروزی اصلاحطلبان موهوم جنجال بسیار بهپا کردند. اما از آن، ادامه سیطره ولایت فقیه بر هردو مجلس بهدست آمد که محصول مهندسی خامنهای بود و سرفرود آوردن رفسنجانی. بله این است واقعیت نمایشهای میانهروی و اصلاحات.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر