ایران - مریم رجوی:در زندان اوین بازجوها از اسم مسعود می ترسیدند |
یك
جنبش سازمان يافته
حضار محترم!
وقتيکه آمادگي اجتماعي براي تغيير فراهم ميشود هيچ عاملي حياتيتر از وجود يك جنبش سازمانيافته نيست.
وحشت آخوندها از مجاهدين و شوراي ملي مقاومت و تلاش براي نابودي آنها به همين دليل است.
آخوندها پيوسته حضور مجاهدين در عراق را تهديد حاكميت خود ديدهاند. زيرا آنها نيروي پيشتاز نبرد با فاشيسم ديني هستند.
زيرا اين مجاهدين و شوراي ملي مقاومت بودند كه رودرروي اصرار خميني بر ادامه جنگ، پرچم صلح را برافراشتند.
اين مجاهدين بودند كه ارتش آزاديبخش ملي را برپا كردند و اين مجاهدين و شوراي ملي مقاومت بودند كه در برابر دسيسههاي بزرگ اين رژيم و مماشاتگران همدستش، با پيروزي در بيش از 20 دادگاه در آمريكا، كانادا، اروپا و انگلستان، برچسب تروريسم عليه اين جنبش را باطل و پروندة قضايي 15 ساله در فرانسه را رسوا و مختومه كردند و حق مردم ايران براي تغيير رژيم را به كرسي نشاندند.
پايان دادن به زندانسازي و محاصره ليبرتي
دوستان عزيز،
در سه دهة گذشته، فراتر از هر كاري، آخوندها براي انهدام اين جنبش تكاپو كردهاند. از قتل عام سي هزار زنداني سياسي تا هزاران اتهام و توطئه و شيطانسازي به ويژه عليه رهبر مقاومت، و شليك هزار موشك در سال80، به پايگاههاي مجاهدين و ارتش آزاديبخش. همه به ياد داريم كه رژيم براي سركوب قيامها در سال 88 به اشرفيها حمله كرد.
كما اين كه خامنهاي در شكست خود در نمايش انتخابات رياست جمهوري، ليبرتي را موشكباران كرد و در سال ?? که درصدد امضاي توافقنامه اتمي برآمد، به قتلعام در اشرف دست زد.
خواست واقعي آخوندها در مورد مجاهدان اشرفي يا نابودي آنهاست، يا تسليم شدن به حاكميت آخوندها. به همين خاطر حتي در مسير انتقال آنها به خارج عراق، کارشکني ميكنند. از طرف ديگر، آمريكا و ملل متحد با نقض مكرر معاهدات بينالمللي و تعهدات مكتوبشان در مورد مجاهدان اشرفي، عملاً در طرف فاشيسم ديني حاكم بر ايران قرار گرفتهاند.
من در اين جا بار ديگر، آمريكا و ملل متحد را به اقدام فوري براي حفاظت مجاهدان ليبرتي و پايان دادن به محاصره پزشكي و لجستيكي و زندانسازي ليبرتي، فرا ميخوانم. اگر آمريكا، حفاظت مجاهدين را در قبال نيروي تروريستي قدس تضمين نميكند، بايد لااقل بخشي از سلاحهاي انفرادي مجاهدين را براي حفاظت و دفاع از خود، به آنها بازگرداند.
اميد و آرمان
دوستان عزيز،
تغيير در ايران در دسترس است. زيرا علاوه بر پوسيدگي رژيم و آمادگي جامعه، راه مبارزاتي آن هموار شده است و اين راهي است که مسعود بازگشوده و هدايت كرده و كار بزرگي است كه او بر عهده دارد.
روزي كه از زندان شاه آمد پرسيد: مگر ميشود خلقي را تا ابد اسير و در زنجير نگهداشت؟ و در پي همين آرمان، جنبشي به پا كرد كه تاريخ ايران را بهسوي آزادي سمت داده است. از قيام سي خرداد و تاسيس شوراي ملي مقاومت و ارتش آزاديبخش، تا شهر اشرف و ليبرتي همه، سنگ بناهايي هستند كه او براي آزادي ايران ساخته است. پدر طالقاني ميگفت در زندان اوين، بازجوها از اسم مسعود رجوي ميترسيدند.
حالا آخوندهاي حاكم و پيروان آنها هم از اسم او و هم از كلام او ميترسند، زيرا كلمة ممنوعة سرنگوني را به جنبش بزرگي تبديل كرده كه ارتجاع مذهبي را به بنبست كشانده است.
او به نسل پيشتاز ايران آموخته است كه در مبارزه با بربريت ولايت فقيه، تنها گوهر ماندگار، اميد و ايمان و صداقت و فداكاري است. مجاهدين خلق ايران كه امسال به پنجاهمين سال حيات خود پا گذاشتهاند، يك مبارزة آرمانخواهانه را پيش بردهاند و هيچگاه به ثمرات آن براي خودشان چشم ندوختهاند.
آرمان داشتن، يعني؛ مثل كوه ماندن و مثل رود رفتن و در هر بلا و توفاني پرچم آزادي را هرچه محكمتر در دست فشردن. از گذشت زمان و از قيمت سنگين آن هيچ هراسي نداشتن. اين است راهي كه سفينه آزادي را به ساحل نجات ميرساند.
از محمد حنيف و يارانش، تا جواني كه همين ديروز به صفوف ما پيوست، از مردان مؤمن به آرمان برابري تا يك هزار زن پيشتاز در شوراي مركزي مجاهدين، همه، راه و رسمشان، از خودگذشتگي بيچشمداشت است. آنها از آييني پيروي ميكنند كه راهنماي عمل پيشتازان و پيشوايان آزادي از آغاز تاريخ تا امروز بوده است. يعني برگزيدن يك تعهد جوشان و ايمان به اين كه اين جهان، جهان تغيير است و نه تقدير.ادامه دارد ...
حضار محترم!
وقتيکه آمادگي اجتماعي براي تغيير فراهم ميشود هيچ عاملي حياتيتر از وجود يك جنبش سازمانيافته نيست.
وحشت آخوندها از مجاهدين و شوراي ملي مقاومت و تلاش براي نابودي آنها به همين دليل است.
آخوندها پيوسته حضور مجاهدين در عراق را تهديد حاكميت خود ديدهاند. زيرا آنها نيروي پيشتاز نبرد با فاشيسم ديني هستند.
زيرا اين مجاهدين و شوراي ملي مقاومت بودند كه رودرروي اصرار خميني بر ادامه جنگ، پرچم صلح را برافراشتند.
اين مجاهدين بودند كه ارتش آزاديبخش ملي را برپا كردند و اين مجاهدين و شوراي ملي مقاومت بودند كه در برابر دسيسههاي بزرگ اين رژيم و مماشاتگران همدستش، با پيروزي در بيش از 20 دادگاه در آمريكا، كانادا، اروپا و انگلستان، برچسب تروريسم عليه اين جنبش را باطل و پروندة قضايي 15 ساله در فرانسه را رسوا و مختومه كردند و حق مردم ايران براي تغيير رژيم را به كرسي نشاندند.
پايان دادن به زندانسازي و محاصره ليبرتي
دوستان عزيز،
در سه دهة گذشته، فراتر از هر كاري، آخوندها براي انهدام اين جنبش تكاپو كردهاند. از قتل عام سي هزار زنداني سياسي تا هزاران اتهام و توطئه و شيطانسازي به ويژه عليه رهبر مقاومت، و شليك هزار موشك در سال80، به پايگاههاي مجاهدين و ارتش آزاديبخش. همه به ياد داريم كه رژيم براي سركوب قيامها در سال 88 به اشرفيها حمله كرد.
كما اين كه خامنهاي در شكست خود در نمايش انتخابات رياست جمهوري، ليبرتي را موشكباران كرد و در سال ?? که درصدد امضاي توافقنامه اتمي برآمد، به قتلعام در اشرف دست زد.
خواست واقعي آخوندها در مورد مجاهدان اشرفي يا نابودي آنهاست، يا تسليم شدن به حاكميت آخوندها. به همين خاطر حتي در مسير انتقال آنها به خارج عراق، کارشکني ميكنند. از طرف ديگر، آمريكا و ملل متحد با نقض مكرر معاهدات بينالمللي و تعهدات مكتوبشان در مورد مجاهدان اشرفي، عملاً در طرف فاشيسم ديني حاكم بر ايران قرار گرفتهاند.
من در اين جا بار ديگر، آمريكا و ملل متحد را به اقدام فوري براي حفاظت مجاهدان ليبرتي و پايان دادن به محاصره پزشكي و لجستيكي و زندانسازي ليبرتي، فرا ميخوانم. اگر آمريكا، حفاظت مجاهدين را در قبال نيروي تروريستي قدس تضمين نميكند، بايد لااقل بخشي از سلاحهاي انفرادي مجاهدين را براي حفاظت و دفاع از خود، به آنها بازگرداند.
اميد و آرمان
دوستان عزيز،
تغيير در ايران در دسترس است. زيرا علاوه بر پوسيدگي رژيم و آمادگي جامعه، راه مبارزاتي آن هموار شده است و اين راهي است که مسعود بازگشوده و هدايت كرده و كار بزرگي است كه او بر عهده دارد.
روزي كه از زندان شاه آمد پرسيد: مگر ميشود خلقي را تا ابد اسير و در زنجير نگهداشت؟ و در پي همين آرمان، جنبشي به پا كرد كه تاريخ ايران را بهسوي آزادي سمت داده است. از قيام سي خرداد و تاسيس شوراي ملي مقاومت و ارتش آزاديبخش، تا شهر اشرف و ليبرتي همه، سنگ بناهايي هستند كه او براي آزادي ايران ساخته است. پدر طالقاني ميگفت در زندان اوين، بازجوها از اسم مسعود رجوي ميترسيدند.
حالا آخوندهاي حاكم و پيروان آنها هم از اسم او و هم از كلام او ميترسند، زيرا كلمة ممنوعة سرنگوني را به جنبش بزرگي تبديل كرده كه ارتجاع مذهبي را به بنبست كشانده است.
او به نسل پيشتاز ايران آموخته است كه در مبارزه با بربريت ولايت فقيه، تنها گوهر ماندگار، اميد و ايمان و صداقت و فداكاري است. مجاهدين خلق ايران كه امسال به پنجاهمين سال حيات خود پا گذاشتهاند، يك مبارزة آرمانخواهانه را پيش بردهاند و هيچگاه به ثمرات آن براي خودشان چشم ندوختهاند.
آرمان داشتن، يعني؛ مثل كوه ماندن و مثل رود رفتن و در هر بلا و توفاني پرچم آزادي را هرچه محكمتر در دست فشردن. از گذشت زمان و از قيمت سنگين آن هيچ هراسي نداشتن. اين است راهي كه سفينه آزادي را به ساحل نجات ميرساند.
از محمد حنيف و يارانش، تا جواني كه همين ديروز به صفوف ما پيوست، از مردان مؤمن به آرمان برابري تا يك هزار زن پيشتاز در شوراي مركزي مجاهدين، همه، راه و رسمشان، از خودگذشتگي بيچشمداشت است. آنها از آييني پيروي ميكنند كه راهنماي عمل پيشتازان و پيشوايان آزادي از آغاز تاريخ تا امروز بوده است. يعني برگزيدن يك تعهد جوشان و ايمان به اين كه اين جهان، جهان تغيير است و نه تقدير.ادامه دارد ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر