شنیدن این ترانه ها را به دوستانتان نیز پیشنهاد کنید.
از
اینکه ...
از
اینکه ذهن کوچه رگ به رگ شد
از
اینکه موش،گربه بعد سگ شد
از
اینکه نان نبود و مرد چاقی
که
کمترین غذایش بیگ مگ شد
از
اینکه عرض جاده یک قدم بود
از
اینکه در مسیر امید کم بود
صنوبران
کنار اره بودند
و جنگلی
که شاخه هایش خم بود
زمان
چقدر سخت و کند می رفت
و بره
از هراس تند می رفت
جهان
همیشه بی خیال بود اما
صدای
گرگ تا لوموند می رفت
میان
گرد و خاک و خون عرق کن
هرآنچه
منحنی ست شق و رق کن
بدان خط
مشی ما همین است
...
همیشه
انتخاب من نبرد است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر