۱۳۹۴ فروردین ۲۰, پنجشنبه

عشق اینجا اوج پیدا می کند قطره اینجا کار دریا می کند

صحنه ای شورانگیز و وصف نا‍پذیری بود. زنان قهرمان مجاهد برای ماندن و جنگیدن در صحنه از هم سبقت می گرفتند، هرکدام بیشتر می خواستند سپر دیگری شود. از فائزه رجبی که 18بهار از عمرش گذشته بود تا شیرزنی چون فاطمه مسیح که یادآور عزم و فدای همه شهیدان 19فروردین90 شد.

فلق دوباره رنگ خون گرفت
اشرف - صبح خونین 19 فروردین
در صبحگاه 19فروردین 90 آماده دفاع  از وجب به وجب خاک اشرف بودیم.در موضعی که بودیم تقریباٌ همه ما شب تا صبح
در هوشیاری کامل بسر بردیم که غافلگیر نشویم.
گرگ و میش بود و صبا هفت برادران بالای تپه در حال نگهبانی بود که من نزدیک رفته و ‍پرسیدم صبا چه خبر؟
گفت فلق دوباره رنگ خون گرفته، انگار قصد جنگ با دشمن را دارد. نگاه کن انگار آسمان داره باهات حرف می زنه.
لحظه دار شدم که چه جمله ها و کلماتی از درون برآمده بود.
 
یک ربع بعد از این گفتگوی کوتاه ولی ‍پربار، خبر رسید که به میدان لاله حمله شده و قرار شد برای دفاع از میدان لاله به آنجا برویم.
اشرف - میدان لاله 19فروردین

به میدان لاله که رسیدیم، خواهران دیگر  نیز به آنجا رسیده بودند. صحنه ای بود شاید هرکسی دیگر آنجا نباشد نمی تواند حتی تصورش را نیز بکند. بچه ها برای جلودار بودن در نبرد تن به تن از هم سبقت می گرفتند.
تیراندازی مزدوران قطع نمی شد، از مزدوری که تک تیرانداز بود تا گروه نارنجک انداز بدست که برای مقابله با خواهران و برادرانی که با دست خالی زنجیر کرده بودند، آرایش نظامی گرفته بودند.
اشرف - مزدور تک تیرانداز
صداهای مختلف از هر طرف به گوش می رسید و فریاد یاحسین همه جا طنین انداز شده بود. براستی چه مکانیزمی اینچنین زنان مجاهد را چون زنجیری گسست نا‍پذیر بهم وصل کرده و دفاع از اشرف را که شرف هرمجاهدخلقی بود را به اوج می رساند. این رمز و راز همانا اندیشه مریم رجوی بود که زن مجاهد را در صحنه نبرد اینگونه از خود رها کرده بود.
اشرف - زنان مجاهد در صحنه نبرد





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر