۱۳۹۶ مرداد ۱, یکشنبه

مرداد ماه حادثه ها و حماسه ها و مقاومت ها...


ايران- مرداد ماه حادثه ها و مقاومت ها...ميگويند كه ماه مرداد سمبلش شير  است و عنصر وجودي اش آتش و ستاره حاكم بر آنان خورشيد است. چه زيبا و چه به جا، بي دليل نيست كه مردادماه، ماهي است پر از مقاومت و افتخار براي مجاهدين و مقاومت ايران.
سالگرد فروغ جاويدان و فروغ هاي ديگر و سالگرد قتل عام شده هاي بي نام و نشان در سياه چالهاي خميني جلاد، خونهاي به ناحق ريخته شده اي كه بيشتر از پيش گريبان جلادهاي حاكم در ايران را گرفته و چون حلقه دار در گردن اين رژيم ددمنش تنگ تر مي كند.
 7 و 6 مرداد، صحنه هاي حماسي در اشرف و حمله و هجوم وحوش رژيم عراق كه هدفشان به خاك وخون كشيدن مجاهدين بود، ولي آنها تك به تكشان جانانه ايستادند و مقاومت كردند. استوار و محكم چنان سد سديدي در مقابل دشمن ايجاد كردند كه خواب را از چشم دشمن ربود.
اما اين مقاومت ها و ايستادگي مجاهدين و مقاومتشان آنها را در نك قله مقاومت نگه داشت، به نحوي كه در دوراني كه دوران سقوط و افول آرمانها و ايدئولوژي هاست، تنها آنها پايدار و ثابت قدم ماندند و از سازمان و آرمانشان دفاع كردند و قيمت آن را نيز با خون و رنج شكنج دادند.
همانطور كه مسعود رجوي گفت اگر از من معني مجاهد را بپرسيد در يك كلام مي گويم: وفاي به  پيمان ، فداي بيكران در تاريخ ايران.
براستي اگر نبود رهبري چون مسعود رجوي و مريم رجوي، هيچوقت اين جنبش و سازمان نميتوانست از زير ضربات و توطئه هاي پي در پي قد علم كند و رژيم بنيادگرا و ضد بشر را به اين نقطه برساند.

 اكنون سرفراز و گردن فراز در مقابل مسووليتي بس بزرگتر يعني سرنگوني آماده رزم و نبرد هستند در مقابل به پيش به پيش خانم مريم رجوي در كهكشان ايران آزاد حاضر حاضر گفتند.
پس بياييد با جنبش دادخواهي بزرگترين ضربه را به اين رژيم و نظام شيطاني ولي فقيه بزنيم.

۱۳۹۶ تیر ۲۸, چهارشنبه

ايران - مقاومت - قتل‌عام ۶۷ ـ اعترافات تکان‌دهنده آخوندجاني علی فلاحیان

بدون شرح!!!!؟؟؟

آخوند علی فلاحیان وزیر اطلاعات دیکتاتوری آخوندی از سال 1368 تا 1376 و از مسئولان قتل‌های زنجیره‌یی طی یک مصاحبه حکومتی به ابعادی از قتل‌عام 67 اشاره کرد.


فلاحیان با دفاع از حکم جنایتکارانه خمینی در مورد قتل‌عام 67 گفت: «این فتوای امام بود.. اینها حکمشون همیشه اعدامه اصلاً حکم ولایی ایشون بود چه قبل این جریان 67چه بعدش. امام مرتباً تأکید داشت مواظب باشید از دست تون در نروند. امام می‌فرمود که شما وظیفه شرعی تون را انجام بدهید منتظر قضاوت تاریخ نباشید».

او در جایی دیگر از این مصاحبه این حکم را هم‌چنان قابل اجرا دانست و گفت اعدام مجاهدین نیاز به محاکمه ندارد:
«در رابطه با (مجاهدین) و تمام گروههایی که محارب هستند حکم حکم اعدامه... اصلاً امام فرموده... آقای موسوی که دادستان کل انقلاب بود می‌گفت اصلاً محاکمه نمیخواد و به همین دلیل اصلاً محاکمه نمیخواد چیزی که داره با ما می‌جنگه که معنا نداره ما محاکمه بکنیم».

این آخوند جنایتکار با طفره رفتن از پاسخ به سؤال خبرنگار حکومتی در مورد آمار شهیدان قتل‌عام گفت:
«نمی‌دانم از اونها ما از اونها چقدر کشتیم چون تو خیابان هم کشته شدند تو عملیات ها هم کشته شدند تو زندان هم کشته شدند».

وزیر بدنام اطلاعات آخوندی همچنین اعتراف کرد که حتی دستگیری یک هوادار با یک نشریه مجاهد نیز به اعدام او منجر می‌شد:
دهباشی: حاج آقا از این بحث می‌خواهیم رد بشیم فقط من برای اطمینان خودم می‌خواهم بپرسم که همه کسانی که اعدام شدند با اسلحه دستگیر شده بودند؟ یعنی شورش مسلحانه کرده بودند؟

فلاحیان: نه همه شون که شورش مسلحانه کرده بودند ولی افرادی که دستگیر شدند خیلیهاشون خونه تیمی بود ما می‌رفتیم اونجا مثلاً یکی دو تا اسلحه بیشتر نبود یا تو خیابون مثلاً می گرفتیم شون اسلحه نداشتند خیلیهاشون.

دهباشی: خوب این جوری می‌شد مصداق شورش مسلحانه.
اینها جزء.
نباید خود شخص شخصاً این کار رو بکنه؟
فلاحیان: نه، وقتی که کسی عضو یک جریان یک لشگری هست اون لشگر که مثل من مسلحانه داره می‌جنگه حالا چه مسلح باشه اون فرد چه نباشه.

دهباشی: ولو این‌که با یک روزنامه گرفته باشندش؟
فلاحیان: بله اینها جزو اون سازمان بودند یعنی امادگی عملیات داشتند حالا یک کسی ممکنه بره امروز برای این خونه تیمی نون بخره یکی بره مثلاً امکانات دیگه تهیه کنه.

بیشتر بخوانید:
علی فلاحیان در دو دولت هاشمی رفسنجانی برای مدت ۸سال وزیر اطلاعات بود. او از آغاز انقلاب ضدسلطنتی مناصب مهمی هم‌چون حاکم شرع، دادستان دادسرای ویژه روحانیت، و قائم‌مقام وزارت اطلاعات را نیز عهده‌دار بوده است. فلاحیان سعید امامی را به معاونت امنیتی وزارت اطلاعات برگزید و به نظر می‌رسد که طرح «قتل‌های درمانیcv» از جمله طرح‌های ساخته و پرداخته او بوده باشد.

در اسناد بازجویی سعید امامی آمده است: «من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامی و مقام ولایت بوده و هستم، هیچگاه بدون کسب اجازه و یا بدون دستورات مقامات عالی نظام کاری انجام نداده‌ام. حکم اعدام داریوش فروهر و پروانه اسکندری را به روال معمول همیشگی علی فلاحیان به من داد.»

احکام اعدام سایر محاربین قبلاً در زمان وزارت فلاحیان صادر شده بود. از مدتها پیش قرار بر این بود که عوامل مؤثر فرهنگی وابسته که توطئه تهاجم فرهنگی را در ایران پیاده می‌کردند و جمعاً صد نفر بودند اعدام شوند. حکم حذف ۲۹نفر از نویسندگان از مدتها پیش مشخص و صادر شده بود که در مورد ۷تن از آن عناصر، احکام در دوره وزارت علی فلاحیان اجرا شده بود.» 

۱۳۹۶ تیر ۲۵, یکشنبه

ايران - درگذشت دریغ انگیز عدد اول، نابغه رياضي جهان

مریم میرزاخانی، نابغه 40 ساله ریاضی جهان درگذشت


مریم میرزاخانی نابغه ریاضی و نخستین زن برنده مدال فیلدز در ریاضیات  ۱۵ ژوئیه دریکی از بیمارستانهای آمریکا درگذشت.
خبر ابتلای خانم میرزاخانی به بیماری سرطان تنها سه روز قبل منتشر شده بود.
کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت ایران، درگذشت دریغ انگیز این زن بزرگوار و نابغه ریاضی جهان را به خانواده وی، به مردم و زنان ایران، جامعه علمی و زنان جهان تسلیت عرض می کند.
مریم میرزاخانی که در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۶ در تهران متولد شده بود، از دوران نوجوانی که در دبیرستان فرزانگان تهران تحصیل می کرد برنده مدال طلا در المپیادهای ریاضی شد.
وی نخستین دختری بود که به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت؛ نخستین دختری بود که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت؛ نخستین کسی بود که دو سال مدال طلا گرفت و نخستین فردی بود که در آزمون المپیاد ریاضی جهانی نمرهٔ کامل گرفت.
وی پس از پایان دوره کارشناسی ریاضی از دانشگاه شریف در سال 1999 به آمریکا رفت و دکترای خود را در سال ۲۰۰۴ از دانشگاه هاروارد به سرپرستی کورتیس مک مولن که از برندگان مدال فیلدز بود گرفت.
نشریه پاپیولار ساینس آمریکا از مریم میرزاخانی به عنوان یکی از ده ذهن جوان برگزیده سال ۲۰۰۵ تجلیل کرد.
میرزاخانی برنده جوایزی چون جایزه ستر از انجمن ریاضی آمریکا در سال ۲۰۱۳، جایزه کلی و مدال فیلدز در سال ۲۰۱۴ است.
وی از یازدهم شهریور ماه ۱۳۸۷ (اول سپتامبر ۲۰۰۸) در دانشگاه استنفورد استاد دانشگاه و پژوهشگر رشته ریاضیات است. پیش از این، او استاد دانشگاه پرینستون بود.
وی در کنار توانمندی علمی و ذهنی، الگوی فروتنی و انسان دوستی، سادگی، تواضع و سایر خلقیات نیکو بود که از وی یک انسان به تمام معنی ساخته بود.
وی با یک ریاضیدان اهل چکسلواکی ازدواج کرده بود و از او یک دختر ۶ساله به نام آناهیتا به جا مانده است.

۱۳۹۶ تیر ۱۷, شنبه

جلاد اوین، رازهای دهه ۶۰


لاجوردی، جلاد اوین


… در بند ۲۰۹ زندان اوین یک لیوان پلاستیکی قرمزرنگ دیده می‌شد که این جمله رویش کنده شده بود:
«هر شلاقی که به پای انقلابیون فرود می‌آید، به منزله کلنگی‌ست که گور استبداد را بیشتر حفر می‌کند».

جمله‌ی بالا منسوب به مجاهد دلیر، محمدرضا سعادتی، بود که در تابستان سال ۶۰ به شکل مظلومانه‌یی تیرباران شد. اکنون خاطراتی از یک جلاد را در همین رابطه می‌بینیم:

جلاد اوین- خاطره یک دژخیم

«… وقتی می‌خواستند سعادتی را اعدام کنند رجایی زنگ زد به لاجوردی. من کنار لاجوردی نشسته بودم و بهزاد نبوی هم کنار رجایی. رجایی گفت که یک کسی بغل دست من نشسته و… می‌خواهد یک دقیقه بیاید آنجا صحبت کند… بهزاد نبوی می‌خواست بیاید و او را [سعادتی را] ببیند. آقای لاجوردی هم به من اشاره کرد کار را تمام کنید. لاجوردی رجایی را به حرف گرفت که چرا گرانی زیاد است و چرا نان کم است… که خبر دادند کار تمام شد و در همین موقع دوباره رجایی گفت که بغل‌دستی من می‌خواهد با مهمان شما صحبت کند. لاجوردی قبول کرد. بهزاد گوشی را گرفت و گفت شما یک مهمان دارید. لاجوردی گفت: کیه؟ بهزاد گفت: سعادتی. لاجوردی پاسخ داد: رفت. بهزاد با نگرانی گفت: نه، لاجوردی گفت: به خدا رفت…». (رازهای دهه ۶۰- خبرگزاری حکومتی تسنیم- ۱۲تیر ۹۶)

آنچه که از نظر گذشت، قسمتی از رازهای پاسدار «احمد قدیریان» بود. دژخیمی که در آن زمان معاون اجرایی دادستان کل انقلاب، یعنی معاون آخوند قدوسی معدوم، بود و در زندان اوین دوشادوش لاجوردی جلاد به سلاخی و قتل‌عام مجاهدین اشتغال داشت.

همان‌طور که دیده می‌شود، وقتی لاجوردی حدس می‌زند که نکند بهزاد نبوی باعث شود که سعادتی اعدام نشود، در حالی که داشت از پشت تلفن با رجایی صحبت می‌کرد، به دژخیم قدیریان دستور می‌دهد که همین الآن برو و کار را تمام کن. قدیریان هم در عرض دو سه دقیقه می‌رود و پس از کشتن آن مجاهد والامقام در حالی که لاجوردی داشت رجایی را با موضوعاتی مثل گرانی دست به‌سر می‌کرد، برمی‌گردد و می‌گوید کلکش کنده شد.


زندانی سیاسی زمان شاه عضو سازمان مجاهدین خلق
زندانی سیاسی زمان شاه عضو سازمان مجاهدین خلق
 
 مجاهد شهید محمدرضا سعادتی، عضو سازمان مجاهدین خلق و از زندانیان سیاسی زمان شاه بود که در مقطع انقلاب سال ۵۷ به دست مردم قهرمان ایران همراه با دیگر یاران مجاهدش از سیاهچال‌های زندان شاه آزاد شد. اما او فقط ۳ماه طعم آزادی را چشید و بار دیگر در بهار کوتاه آزادی در ۵ اردیبهشت ۵۸ به دستور خمینی دجال به‌دلیل کینه‌ی او به مجاهدین که با ولایت او بیعت نمی‌کردند، توسط ماشاءالله قصاب (از اراذل و اوباش چماقدار خمینی) دستگیر و روانه‌ی زندان شد. آیت‌الله طالقانی در پیامی به‌خاطر دستگیری سعادتی- که به‌طور گسترده در روزنامه‌های آن زمان درج شد- گفته بود: «نمی‌دانم چرا در ایران همیشه جاسوس‌های روسیه را می‌گیرند نه جاسوسهای آمریکا را».

جلاد اوین- خاطره‌یی مشابه از تیرباران سعادتی

یک دژخیم دیگر به نام محمدعلی امانی، از شکنجه‌گران زندان اوین، رازهای خودش را در همین رابطه در گفتگو با خبرگزاری فارس (اول شهریور ۹۴) چنین گفته بود:
«… سعادتی سال ۵۸ به جرم جاسوسی برای شوروی دستگیر شد… بعدها در سال ۵۹ محاکمه و به ۱۰سال زندان محکوم شد».
 

جلاد اوین- مبارزه مسلحانه مجاهدین

 «سال ۶۰ قیام مسلحانه مجاهدین آغاز شد… فردی به نام افجه‌ای از نگهبانان زندان [اوین] بوده و به اسلحه دسترسی داشت… تا اعضای شاخص دادستانی که در زندان اوین مشغول فعالیت بودند همانند لاجوردی و آیت‌الله گیلانی و... را ترور کند… اسلحه‌ای را بیرون آورده بود و به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران گفته بود… دو تیر را به محمد کچویی می‌زند. افراد دیگری هم در صحنه بودند که زخمی شده بودند ولی کچویی به‌شهادت می‌رسد… لاجوردی معتقد بود که این کار افجه‌ای سرخود نبوده است و او از جایی خط گرفته است… رجایی آن روزها رئیس‌جمهور شده بودند و [با] لاجوردی تماس می‌گیرند که یکی از دوستان من می‌خواهد با سعادتی صحبت کند… لاجوردی هم که فردی تیز بین بوده است سریع اشاره می‌کند که سعادتی را برای اعدام ببرند و بعد به آقای رجایی می‌گوید که شرمنده، سعادتی اعدام شد و اگر زودتر می‌گفتید او را اعدام نمی‌کردند و الآن نمی‌توانیم دیگر کاری کنیم…»

به این ترتیب مجاهدی که بعد از آزادی از زندانهای شاه خائن، مجدداً توسط رژیم آخوندی به زندان افتاده و ده سال حکم گرفته بود، فقط به‌دلیل حدس و گمان یک جلاد و به‌خاطر احتمال نزدیک به محال از این‌که نکند آزاد شود، در عرض دو سه دقیقه به جوخه تیرباران سپرده شد. در ادامه‌ی همان مصاحبه، خبرنگار از دژخیم محمدعلی امانی سؤال می‌کند:
« «سؤال: این‌که مطرح می‌شود ایشان [لاجوردی] به‌خاطر موضوع شکنجه‌ها کنار گذاشته شدند، چیست؟

امانی: خوب اگر شما ایشان را دیده بو دید متوجه می‌شدید که این حرفها صحیح نیست. ایشان به ظاهر چهره بسیار خشن و عبوسی داشتند… ایشان… دوست داشت همان بازجو باشد…

جلاد اوین - جنبش دادخواهی


آری، این روزها که جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان سال‌های سیاه دهه ۶۰ بویژه خون‌خواهی ۳۰هزار زندانی سیاسی اعدام شده در تابستان ۶۷ اوج دیگری گرفته است، سرکردگان رژیم قرون‌وسطایی آخوندی مذبوحانه تلاش می‌کنند تا هر طور شده این جنایات هولناک را توجیه کنند و به‌نحوی چهره کریه جلادان را بزک کنند. غافل از این‌که هر چه بیشتر بگویند، ناخواسته بر عمق افشای جنایات‌شان می‌افزایند و گوری که توسط مقاومت مردم برای دفن آنها و نظام پوسیده‌شان کنده شده است، عمیق‌تر خواهد شد.


۱۳۹۶ تیر ۱۱, یکشنبه

سخنرانی مریم رجوی در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در پاریس

ايران - مريم رجوي سمبل و شاخص آزادي ايران زمين

حضار محترم!
هم‌میهنان عزیز در داخل و خارج کشور!

در برابر عشق شما به‌آزادی سر تعظیم فرود می‌آورم و ادای احترام می‌کنم به‌شخصیت‌های گرانقدری که از ۵ قاره جهان برای همبستگی با ایران آزاد و آزادی ایران به‌ما پیوسته‌اند.
سال گذشته در این موقع، رژیم ولایت فقیه در حال موشک‌زدن به‌لیبرتی برای کشتار مجاهدین بود. حالا انتقال پیروزمند آن‌ها از زندان لیبرتی و پیشروی‌های این مقاومت است که پی‌در‌پی به‌‌رژیم تهاجم می‌کند. از دیدار اعضا و مسئولان مجاهدین در آلبانی که هم‌اکنون به گردهمایی ما پیوسته‌اند، همه شاد و سرفرازیم.

حضار محترم!
این گردهم‌‌آیی تحت تأثیر سه رویداد بزرگ است:
انتقال هزاران عضو مجاهدین به‌خارج عراق، که طرح خامنه‌ای برای انهدام جنبش مقاومت را به‌شکست کشاند.
شکست سیاست مماشات آمریکا و اروپا با رژیم و شکست خامنه‌ای در انتخابات فرمایشی؛ یعنی شکست تمامیت رژیم ولایت فقیه.

نمایش انتخابات، شکست تمامیت رژیم
در نمایش انتخابات، خامنه‌ای می‌خواست با خیزش‌های اجتماعی مقابله کند و می‌خواست تنش‌های درون حکومت را مهار کند، به همین دلیل، آخوند رئیسی عضو هیات مرگ در قتل عام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷ را به صحنه آورد. اما آمادگی اجتماعی برای قیام، او را شکست داد. این آمادگی، مشخصاً با کارزار نیروها و هواداران مقاومت درباره قتل عام و افشای رئیسی جلاد و تحریم انتخابات قلابی، علیه تمامیت رژیم، فعال شد. در رسانه‌های حکومتی صدها مقاله و مصاحبه برای توجیه قتل عام منتشر شد و حکم خمینی برای قتل عام را رسانه‌های رژیم پس از ۲۹ سال منتشر کردند.
نمایندگان ولی فقیه می‌گفتند مجاهدین در کشور ظاهر شده‌اند و مقام‌های اطلاعاتی و امنیتی پی‌درپی از دستگیری مجاهدینی دم می‌زدند که در صدد بر‌هم‌زدن انتخابات بوده‌اند. در آخرین روزها، خامنه‌ای با دیدن اوضاع ملتهب جامعه مجبور شد،‌ از طرح خود عقب‌نشینی کند. چون می‌ترسید که قیام‌هایی مانند سال ۸۸ تکرار شود.
به‌صحنه‌آوردن این دژخیم، یعنی بن‌بست خامنه‌ای. این هم که روحانی به‌دور دوم ریاست خود رسیده، این بن‌بست را تغییر نمی‌دهد. روحانی به‌رغم دعوای شدید قدرت با جناح رقیب، شریک دزد است و دشمن قافله. 
آخوندها با مهندسی و آمارسازی ادعا کردند که هفتاد و چند درصد مردم ایران به‌قاتلان خودشان رأی داده‌اند؛ اما یک ماه بعد، خبرگان ارتجاع در بیانیه رسمی اعلام کرد: در اسلام آخوندها «رأی و خواست و نظر مردم» ‌هیچ اهمیتی ندارد.
آخوندها می‌خواستند با این انتخابات، اوضاع رژیم‌شان را بهتر کنند اما آن را شقه و بی‌ثبات کردند؛ حالا برای برکناری روحانی خط و نشان می‌کشند. می‌خواستند با ناسزا گفتن به مجاهدین، روی کار آوردن یک جلاد را زمینه‌سازی کنند. اما هم شکست خوردند و هم نشان دادند که چقدر از مجاهدین و مقاومت ایران می‌ترسند.
پس به‌ آخوندهای حاکم می‌گوییم: هرچه می‌خواهید بر سرو روی خود بکوبید، هرچه می‌خواهید در جمعه‌بازارهای خود علیه جنبش ما یاوه بگویید و یاوه ببافید، ولی بدانید همان کسانی که سالهاست می‌گویید نابود شده‌اند، حاضرند و سراغ‌تان آمده‌اند.
همان کسانی که به دار آویختید و مزارهایشان را پنهان کردید، در وجود نسلی از جوانان عاصی برخاسته‌اند و با جنبش دادخواهی رژیمتان را محاصره کرده‌اند و طنابهایی که بر گردن جوانان ایران انداختید، حلقة آتشی‌ست که گریبان شما را رها نخواهد کرد.
 
سه حقیقت اساسی
آفتاب تغییر بر ایران تابیده است. رژیم حاکم، بیش از همیشه آشفته و ناتوان است. جامعه ایران لبریز نارضایتی است و جامعه بین‌المللی سرانجام به این واقعیت نزدیک شده که مماشات با رژیم ولایت فقیه خطاست. 
همین اوضاع جوشان سه حقیقت اساسی را برای رسیدن به ‌‌آزادی ایران و صلح و آرامش در منطقه بیان می‌کند:
اول:‌ ضرورت سرنگونی رژیم ولایت فقیه. 
دوم: در دسترس بودن سرنگونی این رژیم. 
و سوم: وجود یک آلترناتیو دمکراتیک و مقاومت سازمانیافته، برای به‌زیر کشیدن استبداد مذهبی.

یگانه راه‌حل، سرنگونی رژیم ولایت فقیه
اما معنی این کلمات چیست؟ 
نخست پاسخ به‌این سؤال است که با رژیمی که عامل اسارت ایران و ایرانی و نیروی جنگ و کشتار در منطقه است، چه باید کرد؟
آیا واقعا این رژیم اصلاح‌شدنی است؟ خیر، از ۳۸ سال عمر این رژیم، بیست سال‌ آن را مدعیان اصلاحات بر سر کار بوده‌اند و جز خدمت به‌ ولایت‌فقیه کاری نکرده‌اند.
آیا با امتیاز دادن، این رژیم تغییر رفتار می‌دهد؟‌ خیر، دولت‌های آمریکا و اروپا در سه دهه گذشته این روش‌ها را ده‌ها بار آزموده‌اند.
و آیا مهار این رژیم امکان‌پذیر است؟‌ خیر، این سیاست که اسمش را مهار گذاشته‌اند، در عمل مانع یک سیاست قاطع علیه رژیم است. 
نتیجه همان چیزی است که مقاومت ایران از آغاز بر آن تأکید کرده است. همان چیزی که امروز بسیاری در جهان به‌آن رسیده‌‌اند: راه‌حل، و یگانه راه‌حل، سرنگونی رژیم ولایت فقیه است.

بزرگ‌ترین تهدید رژیم: قیام‌های کمین کرده در دل جامعه ایران
دومین حقیقت این است که سرنگونی رژیم ولایت فقیه، شدنی است و در دسترس است.
زیرا با نارضایتی گسترده اجتماعی محاصره شده‌ است. به‌تصریح سرکردة نیروی انتظامی، سال گذشته نزدیک به ۱۱ هزار تظاهرات و اجتماع اعتراضی در سراسر کشور برپا شده است. 
نگاه کنید به‌گورخوابها، نگاه کنید به جمعیت ده میلیونی بیکاران، به ۲۰ میلیون زاغه نشین و به ۳۰ درصد جمعیت کشور که گرسنه هستند، آخوندها توسط همین‌ها محاصره شده‌اند.
کاندیداهای دست‌چین شدة نمایش انتخابات، اقرار کردند که این یک حکومت ۴ درصدی است و ۹۶ درصد مردم از آن بیزارند.
بله، بزرگ‌ترین تهدید رژیم برخلاف تبلیغاتش دشمن خارجی نیست؛ بلکه قیام‌های کمین کرده در دل جامعه ایران است.
واقعیت این است که سرنگونی رژیم ولایت فقیه، شدنی و در دسترس است. به‌دلیل ناتوانیهای رژیم‌‌، از جمله: 
ناتوانی در مهار فروپاشی اقتصادی و فجایع زیست‌ محیطی و ناتوانی در تأمین ابتدایی‌ترین خواست‌های مردم به‌جان آمده، ناتوانی در دستیابی به بمب اتمی و حتی ناتوانی در یک‌دست کردن رژیم.
سرنگونی آخوندها دردسترس است. زیرا خود را در سه جنگ فرساینده در خاورمیانه گرفتار کرده‌اند و به‌هر صورتی که از آن بیرون بیایند به‌موجودیت خود لطمه می‌زنند.

نیروی تغییر و جایگزین دمکراتیک
سومین حقیقت، وجود یک نیروی تغییر و جایگزین دمکراتیک است. قدرت این جایگزین در این است که شرایط بحرانی را به‌سرنگونی رژیم بالغ می‌کند. در سال ۸۸ هسته اصلی قیام‌ها را تشکیل داد و شعارها را از «رأی من کو» به مرگ بر اصل ولایت فقیه رسانید. و از مرداد سال گذشته با برافراشتن پرچم دادخواهی، کشتار زندانیان سیاسی در ۲۹ سال پیش را، به کانون سیاست امروز، منتقل کرده است و در نمایش انتخابات قلابی اخیر، شعار نه جلاد، نه شیاد را اجتماعی کرد. به طوری‌که ولی فقیه ارتجاع فریاد می‌کشید که چرا جای شهید و جلاد عوض شده است. 
بله، زمان رسوایی جلادان است؛‌ تا روزی که در پیشگاه ملت ایران از آن‌ها حسابرسی شود.
اما این جایگزین به‌چه نیرویی متکی است؟
متکی است به‌یک جنبش سازمان‌یافته و متحد با هزاران عضو پیشتاز فداکار. 
متکی است به‌‌حمایت خالصانه ایرانیان در داخل و خارج کشور و رنج و تلاش اشرف‌نشانها.
متکی است به زندانیان سیاسی که در همین روزها از دل بند‌ها و سلول‌ها به‌حمایت از گردهم‌آیی شما برخاسته‌اند.
متکی است به‌زنان،‌کارگران، معلمان، متخصصان و جوانان ازخودگذشته. متکی است، به‌عشق بی‌دریغ آن‌ها و به‌ حمایت مالی آنها که قرض می‌کنند، خانه و اموال خود را می‌فروشند تا این مقاومت، مستقل، برپا و استوار بماند.
با تلاش و خطرپذیری اعضای این مقاومت بود که ما توانستیم سایت‌های اتمی پنهانی رژیم را افشا کنیم. در حالی‌که هیچ دولتی در جهان، حتی نتوانسته بود از آن مطلع شود.
چرا این جایگزین قابل اعتماد و قابل تکیه است؟ چون همواره پای قول‌ها و شعارهای خود ایستاده است. چون هیچ روزی به شب و هیچ شبی به صبح نرسید که برای آرمان آزادی بی‌نبرد و تکاپو سر کرده باشد.
و چون ۱۲۰ هزار تن از اعضا وهوادارانش اعدام شدند، و از سی خرداد سال ۶۰، هدف سرکوب‌های طاقت‌فرسا و یک جنگ روانی همه‌جانبه قرار گرفت؛ با‌ این‌همه، کوه‌ها تکان خوردند، اما مقاومت شما از جای خود تکان نخورد. و تکان نخواهد خورد تا خلیفه ارتجاع را ریشه‌کن کند.
در افسانه‌های ایران باستان، کاوه آهنگر به‌ شجاعت و درفش برافراشته‌اش شناخته می‌شود. وقتی همه جا را ظلم و ستم فرا گرفته بود، او خلقی را به‌قیام و مقاومت برانگیخت.
آرش، جانش را در چله کمان گذاشت تا مرزهای ایران را استوار کرد و سیاوش از آتش گذشت و مظهر پاکی و بی‌گناهی شد. 
حالا مقاومت ما کاوه و آرش و سیاوش را در خود زنده کرده است. آنقدر از آتش می‌گذرد، آن قدر جان بی‌تابش را بر چله کمان خواهدگذاشت، تا بندها در دماوند از هم بگسلد تا ایران رها شود. تا ایران گلستان آزادی و عدالت شود.

سرمایه‌یی بزرگ برای کسب آزادی
وقتی ملتی یک جایگزین سیاسی ارائه می‌کند، یعنی به‌سرمایه‌یی بزرگ برای کسب آزادی رسیده است. ازاین رو در نبرد با هیولای ولایت فقیه، ملت ایران مباهات می‌کند که با مقاومت و رنج و خون بسیار یک بدیل دمکراتیک خلق کرده است. سرمایه و عامل هدایت‌کننده و تعیین‌کننده‌یی که در زمان شاه وجود نداشت. والا خمینی، فرصت نمی‌یافت انقلاب مردم ایران را بدزدد و آن را بر سر خود آنها و مردم تمام منطقه بکوبد و خراب کند.
اما مسعود در برابر خمینی و رژیم ولایت فقیه ایستاد و با شعار آزادی، جایگزین دمکراتیک و ارتش آزادی را بنا کرد. وقتی که خمینی همه چیز را به‌کام فنا می‌کشید،‌ او رو در روی فاشیسم دینی، نیروی جنگندة ترقیخواه و ضداستبدادی ایران را در شورای ملی مقاومت و ارتش آزادی‌بخش‌ ملی احیا و شکوفا کرد. 
او جنبش ضد بنیادگرایی را در منطقه برپا کرد. و با ۵۰‌سال مجاهدت و ایستادگی و خطرپذیری، از اوین تا اشرف، نسلهای پیشتاز ایران را در نبرد آزادی رویین‌تن کرد.
رزمندگان آزادی که اکنون در اشرف۳ در آلبانی تجمع کرده‌اند، همه می‌دانند که معجزة پرواز آنها از میان آتش و خون در اشرف و لیبرتی، آ‌ن هم با ۲۹حمله از زمین و هوا به سادگی به‌دست نیامده است. پایداری پرشکوه و به سلامت جستن پرندة آزادی از قفسی با دیوارهای سیمانی و در محاصرة نیروی قدس و ماموران اطلاعات آخوند ها فقط در سال آخر در لیبرتی، با بیش از ۷۰ بار نشستها، توجیهات و پیامهای مسعود، امکانپذیر شد. اگر اقدامات و رهنمودهایی که او از پنج‌سال پیش بعد از اولین حملة موشکی معین کرد، نبود، آمار شهیدان دهها برابر بیشتر بود.
آری این چنین بود که جایگزین دمکراتیک ماندگار و شکوفا شد. و این چنین بود که مقاومت ما، امید به پیروزی و امید به آزادی را شعله‌ورنگه‌ داشت.

پاسخی شایسته به‌مهم‌ترین شکاف‌های سیاسی و اجتماعی ایران
اعتقاد خلل‌ناپذیر ما به‌رأی مردم و انتخاب آزادانه مردم، باور ما به‌اصل جدایی دین و دولت، تأکید ما بر ‌مشارکت فعال و برابر زنان در رهبری سیاسی جامعه، دفاع ما از خودمختاری ملیت‌های گوناگون ایران در چارچوب وحدت کشور و آمال دمکراتیک هموطنان ما برای ایران فردا، همه و همه بخش مهمی از قدرت جایگزین دمکراتیک است.
این جایگزین، پاسخی شایسته به‌مهم‌ترین شکاف‌های سیاسی و اجتماعی ایران است:
-پاسخ شکاف میان‌ ملیت‌های مختلف در ایران، 
-پاسخ تفرقه و جدایی میان شیعه و سنی،
- و هم چنین پاسخ شکاف‌ پرتنش میان ایران و کشورهای منطقه است.
می‌دانید که خواسته اصلی این جایگزین دمکراتیک، آزادی و دمکراسی در ایران است، اما این مقاومت با مخالفت پیگیر با سیاست صدور ارتجاع و تروریسم نیز شناخته می‌شود.
جنگ این رژیم از روز اول، با مردم ایران بوده و هست و تمام جنگ‌های خارجی‌اش سرپوش همین جنگ اصلی است. اما این جنگها نشانه قدرت این رژیم نیست، بلکه فقط این است که هیچ دولتی، مانع جنگ‌افروزیهای این رژیم در منطقه نشده است. 
همه دیدند که دو سال پیش، رژیم آخوندی از نیروهای مخالف سوری در سوریه شکست خورد. به‌نحوی که اگر امدادهای هوایی خارجی نبود، بساطش را از آن کشور جمع کرده بودند. 
امروز هم رژیم ولایت فقیه قدرت بسیج نیروی ایرانی برای اعزام به‌سوریه را ندارد. این رژیم، اقتصاد ایران را به‌خدمت جنگ در منطقه درآورده است.

پرچمدار صلح و آزادی، پرچمدار دفاع از ملت سوریه و پرچمدار یک ایران غیراتمی
در این ۳۸ سال‌، آخوندها ۸ سال را با عراق در جنگ بودند، ۶ سال را با ملت سوریه در جنگ بوده و هستند و بیش از ده‌سال برای ساختن بمب اتمی با جامعه بین‌المللی درگیر بوده‌اند.
مقاومت ایران افتخار می‌کند که در هر سه مورد، در برابر استبداد مذهبی ایستاده است:‌ و پرچمدار صلح و آزادی، پرچمدار دفاع از مردم سوریه و پرچمدار یک ایران غیراتمی است.
از نظر ما و مردم آزادیخواه ایران، قانون اساسی ولایت فقیه، نامشروع، بی‌اعتبار و باطل است. ملت ما خواهان یک قانون اساسی براساس آزادی، دمکراسی و برابری است. 
زمان آن است که جامعه جهانی به‌خواست مردم ایران توجه کند.
حرف ما مضمون خواستهای ستارخان سردار انقلاب مشروطیت و دکتر محمد مصدق پیشوای نهضت ملی ایران است. 
هم چنان که بارها گفته‌ام ما نه پول می‌خواهیم؛ نه سلاح. حرف ما این است که مبارزه مردم ایران برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه، مشروع، حق و ضروری است.
ما از شما می‌خواهیم «مقاومت در مقابل ستم» را به‌رسمیت بشناسید. همان چیزی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و در اعلامیه حقوق بشر و شهروندی فرانسه آمده است. 
و همان چیزی که در بیانیه استقلال آمریکا آمده است: این‌که «وقتی حكومتی حافظ حقوق مردم نیست، مردم حق دارند آن‌را ‌بركنار سازند و به‌جای آن حكومت مورد علاقه خود را به‌وجود آورند». 
آری، چنانکه مسعود گفته است: «نبرد و مقاومت برای آزادی حق مسلم مردم ایران در هر وضعیتی است».
و مقاومت ایران بر آن است تا حکومتی را که ملت ایران از آن بیزار است، ریشه‌کن کند.

راه‌حل بحران منطقه
ما از مواضع كنفرانس سران عربی، اسلامی و آمریكا در ریاض، علیه اقدامات تروریستی و بی‌ثبات‌کننده رژیم ایران استقبال کرده‌ایم. در عین حال تأکید می‌کنیم که راه‌حل بحران منطقه و مقابله با گروه‌هایی مانند داعش در سرنگونی این رژیم، به دست مردم و مقاومت ایران است.
براین اساس به ملل متحد، اتحادیه اروپا و آمریكا و كشورهای منطقه می‌گوییم:
۱- مقاومت مردم ایران برای سرنگونی استبداد مذهبی را به‌رسمیت بشناسید. این رژیم را از ملل متحد و سازمان همکاری اسلامی طرد کنید و کرسی‌های ایران را به مقاومت مردم ایران واگذار کنید.
۲- سپاه پاسداران را در لیست گروه‌های تروریستی بگذارید و آن را از سراسر منطقه اخراج کنید.
۳- خامنه‌ای و سایر سران رژیم را به‌خاطر نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت به‌ویژه قتل‌عام ۶۷ و به‌خاطر جنایت جنگی در منطقه در مقابل عدالت قرار دهید.

عهد آخوندها به‌سرآمده؛ زمان پیشروی است
هموطنان عزیز!
من به‌قدرت عظیم شما تکیه دارم که برای آزادی و برابری بی‌تاب و بی‌قرارید. من به ‌‌شما زنان و جوانان ایران امید دارم، به ‌شما هموطنان کرد، بلوچ، عرب، آذری، ترکمن، لر و بختیاری.‌
در شما نیرویی هست که با مقاومت و اعتراضتان ولایت فقیه را درمانده کرده ‌است.
و در شما قدرتی هست که قطعا می‌تواند استبداد مذهبی را سرنگون ‌کند.
آری، دوران تهاجم و پیشروی است
عهد آخوندها به‌سر آمده است، زمان هزار اشرف و ارتش آزادی است. 
پس، ای فرزندان میهن بپاخیزید.
کانونهای رزم و مقاومت را برپا کنید.
برای آزادی و حاکمیت مردم به پیش به پیش به پیش!